در طبقهبندی علوم انسانی، نخست باید نوع نگاه خود را در تعریف این علوم مشخص کنیم؛ زیرا اگر منظور ما از علوم انسانی، علوم محققِ موجود باشد؛ یعنی در تعریف این علوم نگاه پسینی داشته باشیم، شاخههای آن علم بهگونهای طبقهبندی میشوند که با طبقهبندی حاصل از نگاه پیشینی به این علوم تفاوت خواهند کرد.
بنابراین وقتی که ما از علوم انسانیِ اسلامی، که بناست ت یابد، یاد میکنیم، باید بگ/وییم که چه نوع علوم انسانی مد نظر ماست؛ درواقع یا با رویکرد پسینی و با تصور وضعیت موجود شبکه علوم را میبینیم یا با رویکرد پیشینی؛ یعنی با تصویر وضعیت مطلوب، که در آن صورت برای شبکه علوم باید طبقهبندی و الگوی خاص خود را پیشنهاد کنیم.
الگوهای گوناگون دستهبندی علوم و از جمله علوم انسانی با بزرگنمایی یا گرانیگاهانگاری یک یا چند عامل از عوامل پیشگفته و گاه بسنده کردن به محوریت یکی از آنها پدید آمدهاند که به همین دلیل، یعنی فقدان جامعنگری در ملاکها یا در هم آمیختن نگاه پسینی و پیشنی، انتقادهایی به همه آنها وارد است.
الگوی کلاسیک سه شاخهانگاری حکمت و سهگانهانگاری قلمرو مناسبات رفتاری، الگوی چهارشاخهای پارسونز، الگوی چهار ضلعی علامه جعفری، و الگوی سه ضلعی ملهم از حدیث اصول العلم ثلاثه» نیز از این قلمرو خارج نیستند؛ بنابراین، با این دیدگاه قابل نقد هستند.
اما الگویی که به جای آنها پیشنهاد میشود الگوی طبقهبندی علوم براساس احکام وجودشناختی» و معرفتشناختی»، نیز بایایی» و شایایی» معطوف به ساحات گوناگون تعلق افعال جوارحی و جوانحی آدمی است. در توضیح این الگو باید بگویم که علوم انسانی کنونی در زادگاهی سکولار متولد شدهاند.
در این زادگاه به دلیل حاکمیت نگاه اومانیستی، انسان خویش را بریده از هستی و مبدأ و در واقع خدا میانگارد. با توجه به چنین نگاهی در علوم انسانی نیز انسان جایگاه محوری دارد. درواقع در تعریف پسینی این علوم، انسان خودبنیاد است، اما در تعریف پیشینی ما انسان خدابنیاد.
در هر صورت این انسان در مواجهه جوانحی و جوارحی خود با پدیدههایی سروکار دارد که درباره آنها چهار دسته حکم مطرح میشود: ۱٫ احکام فلسفی و متافیزیکی و معرفتشناختی؛ ۲٫ احکامی که در اصطلاح امروز به آنها علمی میگویند؛ مانند رابطهای که در علم اقتصاد بین عرضه و تقاضا وجود دارد.
این دسته از احکام، گزارشی هستند و از هستها و نیستها سخن میگویند؛ یعنی توصیف میکنند، ولی تجویز نمیکنند و بایدی از آنها برنمیآید؛ ۳٫ احکام و قضایای بایستی؛ یعنی بایدها و نبایدها؛ ۴٫ قضایای تجویزی، حقوقی، تهذیبی، ارزشی و اخلاقی؛ یعنی شایدها و نشایدها.
با توجه به رفتار و مواجهه جوانحی و جوارحی انسان با غیر خود و براساس این چهار دسته قضیه میتوانیم مجموعهای از علوم را سازماندهی کنیم که دیگر به چهار شاخه پارسونزی محدود نمیشود و حتی استقرایی و متزاید است. به سخن دیگر از آنجا که ممکن است متعلَق مواجهه جوانحی و جوارحی انسان توسعه یابد، علوم انسانی ما نیز باید بهگونهای باشد که بتوان شاخههای آن را افزایش داد؛ برای مثال همانگونه که در گذشته مسئلهای به نام محیط زیست مطرح نبود؛ اما اکنون اخلاق محیط زیست یکی از شاخههای علوم انسانی به شمار میآید، در آینده نیز ممکن است موضوع دیگری پدید آید که شاخهای علمی برای آن تعریف شود.
در نگاهی دیگر، قضایای علمی به سه دسته توصیفی ـ تشریحی، قطعی و ظنی، (که در میان آنها گزارشها قطعیاند و شاید و نشایدها و احتمالات غیرقطعی)، دسته تکلیفی ـ حقوقی (یعنی بایدها و نبایدها) و دسته تنزیهی ـ اخلاقی، تقسیم میشوند.
در دسته سوم علومی قرار میگیرند که توصیه میکنند، اما توصیه آنها گاه بایدی است و گاه شایدی. براساس این قضایا، هم علم حقوق جزء علوم انسانی است و هم علم اخلاق. این قضایا از آنجا ناشی میشود که همه عرصههایی که انسان با آنها مواجهه جوارحی و جوانحی دارد، هم مشمول قضایای هستیشناختی و معرفتشناختی، گزارشی و توصیفی هستند و هم احکام حقوقی و فقهی، و افزون بر این متعلَق احکام اخلاقی و ارزشی نیز به شمار میآیند.
براساس آنچه گفته شد، قضایای یادشده بیانکننده انواع احکام مربوط به روابط و رفتار آدمی با امور و حوزههای زیر هستند: ۱٫ مبدأ و خدا. در این حوزه دستهای از احکام و قضایای هستیشناختی، معرفتشناختی، گزارشی و توصیفی، حقوقی و اخلاقی مطرحاند؛ رابطه عبد و رب در چهارچوب بعضی از احکام حقوقی تنظیم میشود. این احکام با توجه به این حقیقت مطرح میگردند که هم ما در برابر حقتعالی مکلف هستیم و هم حق تعالی، به اذن خود و براساس قاعده لطف، حقوقی را در قبال ما تأدیه میکند.
از سوی دیگر حقتعالی علاوه بر عدلورزیدن، فضل نیز میورزد که تکلیف حقوقی الهی نیست، و بندگان نیز افزون بر واجبات و محرمات باید یک سلسله حریمها از جمله مستحبات و مکروهات ذاتی (نه مستحبات و مکروهات احتیاطی که فقیه صادر میکند) را رعایت کنند.
ما معتقدیم مستحبات و مکروهات ذاتی، که ذاتاً و اصولاً مستحبی و کراهی هستند، جزء احکام اخلاقی به شمار میآیند. ۲٫ خود و نفس؛ ۳٫ خانواده و خویشان؛ ۴٫ جامعه؛ ۵٫ حاکمیت و قدرت؛ ۶٫ بیگانگان؛ ۷٫ خلقت، به تعبیر دینی و طبیعت و زیستبوم به تعبیر سکولار آن؛ ۸٫ حقیقت؛ ۹٫ منابع؛ ۱۰٫ مال؛ ۱۱٫ خصومت؛ ۱۲٫ امنیت.
تدوین هر گروه از قضایای مربوط به امور پیشگفته، طبقهبندی جدیدی از علوم انسانی ارائه میکند که عبارت است از:
خداشناسی. آنگاه که ما براساس قضایای توصیفی به خداشناسی دست میزنیم این علم از دیدگاه فلسفی یا علمی در معنای رایج کنونی مطرح میشود؛ اما زمانی که براساس قضایای حقوقی یا اخلاقی خداشناسی مد نظر قرار گیرد، حقوق عبادی یا اخلاق عبادی تولید میشود؛
روانشناسی، حقوق تربیت و اخلاق تربیت، علومی هستند که در حوزه مواجهه انسان با نفس مطرح میگردند؛
علوم حقوق خانواده و اخلاق خانواده نیز در حوزه مواجهه انسان با خانواده و خویشان (البته در اینجا خانواده به معنای گسترده و نه هستهای آن مد نظر است) پدید میآیند؛
جامعهشناسی، حقوق اجتماعی، و اخلاق اجتماعی سه شاخهای هستند که در مواجهه با جامعه خودی تولید میگردند.
تشناسی، حقوق ت، و اخلاق ت، که در تعبیر غیردقیق حقوق ی و اخلاق ی نامیده میشوند از طبقهبندی، ساماندهی و تدوین و تبویب قضایای مطرح در حوزه ت پدید میآیند.
بینالمللشناسی، حقوق بینالملل، و اخلاق بینالملل نیز در نتیجه مواجهه انسان با بیگانگان تولید میشوند؛
زیستبومشناسی، حقوق زیستبوم، اخلاق زیستبوم نیز در حوزه مواجهه با خلقت الهی مطرح میگردند. در این زمینه در میان متون دینی ما رساله حقوقی حضرت سجاد(ع) میتواند منبع مهمی تلقی گردد؛ زیرا سخنان گرانبهای آن حضرت درباره محیط زیست در این رساله آمده است.
علمشناسی، حقوق علم، و اخلاق علم در حوزه مواجهه انسان با حقیقت تولید میشود. صاحبنظران در این علوم به دنبال پاسخ به این پرسشها هستند که حقیقت چیست؟ ما با حقیقت چگونه باید روبرو شویم؟ در کشف حقیقت چگونه باید رفتار کنیم؟ و… . براساس همین پرسشها در این حوزه مباحث مربوط به حقوق علمی، حقوق پژوهش، حقوق نقد، و اخلاق پژوهشی مطرح میگردد؛
مدیریتشناسی منابع، حقوق مدیریت و اخلاق مدیریت شاخههای علمی مطرح در حوزه مواجهه با منابع هستند؛
در مواجهه با مال سه علم اقتصادشناسی (احکام گزارشی اقتصاد)، حقوق اقتصاد و اخلاق اقتصاد، تولید میشوند؛
جرمشناسی، مسائل قضاشناسی، حقوق جزا و قضا و اخلاق جزا و قضا نیز در حوزه مواجهه با خصومت و مسائل قضایی پدید میآیند؛
امنیتشناسی، حقوق امنیت و دفاع، اخلاق امنیت و دفاع هم شاخههایی هستند که در مواجهه انسان با موضوع امنیت تولید میشوند. البته میتوان موضوعات متعلَق مواجهههای انسان و حوزههایی را که انسان با آنها سرو کار دارد توسعه داد که درنتیجه آن، شاخههای علمی نیز افزایش مییابند. به سخن دیگر به دلیل استقرایی بودن ساحات روابط و رفتار آدمی در عرصه هستی، تعداد رشتهها و شمار دانشهای حاصل از اِعمال الگوی پیشنهادی، متغیر و متزاید خواهد بود. از آنجا که در پیشنهاد الگو، هم باید رویکرد پیشینی داشت و هم پسینی، الگوی پیشنهادی ما در عین تأثیرپذیری از وضعیت کنونی علوم انسانی، الگویی پیشینی و ناظر به صورت و وضعیت مطلوب تلقی میگردد.
ذکر این نکته لازم است که در این الگو، معنای گسترده علوم انسانی مد نظر بوده است. در پایان نیز باید بگویم که با جستجو در متون مقدس، مستمسکات قرآنی و روایی درخوری را برای تبیین و تأیید الگوی پیشنهادی میتوان به دست آورد.
منبع وبگاه رسمی آیت الله علی اکبر رشاد
انسان شناسی در نگاه آیت الله مصباح یزدی
علوم ,حقوق ,اخلاق ,انسان ,مواجهه ,نیز ,که در ,و اخلاق ,علوم انسانی ,انسان با ,در این ,حوزه مواجهه انسان
درباره این سایت