راهبرد * علیرضا زارعی



 

بر  اساس کتاب انسان شناسی

درس اول

1. تعریف انسان شناسی: هرمنظومه معرفتی را که به بررسی انسان , بعد یا ابعادی ازوجود او یا گروه و قشر خاصی از انسان ها می پردازد می توان انسان شناسی نامید.

2. انواع انسان شناسی: شیوه هایی که دانشمندان مختلف برای حل پرسش های مطرح شده درباره انسان درطول تاریخ به کار گرفته اند انواع انسان شناسی را تشکیل داده است مثل تجربی , عرفانی, فلسفی و دینی.

3. انسان شناسی خرد و کلان موضوع انسان شناسی که به طورکلی ناظر به انسان و آنچه قلمرو آن ناظر به مسائل کلی و کلان انسان و انبوه داده های تجربی درباره انسان باشد انسان شناسی کلان است برخلاف این که درباره بعد خاصی از انسان بحث شود که خرد نام دارد.

خلاصه درس اول:

• هر منظومه معرفتی را که به بررسی انسان بعد یا ابعادی از وجود او یا گروه و قشری خاص از انسان ها می پردازد می توان انسان شناسی نامید. • برای شناخت انسان از روش های گوناگون تجربی عرفانی فلسفی و دینی می توان بهره گرفت

• در روش انسان شناسی دینی از متون دین بهره گرفته می شود.

• در انسان شناسی کلان یا کل نگر انسان به طورکلی مورد بررسی قرار می گیرد.

• در انسان شناسی خرد یا جز نگر ازانسان درشرایط زمن مکان یا از بعدی خاص سخن گفته می شود.

• اهمیت انسان شناسی در چهار چوب اندشه بشری آن است که تبیین معنای زندگی عقلانیت نظام های اجتماعی موجودیت و اعتبار علوم انسانی تبیینی و سوگیری علوم انسانی و تحقیقات اجتماعی به آن وابسته است.

• اهمیت انسان شناسی در چار چوب معارف قرآن است که اولا انسان شناسی راه گشای شناخت خداست ثانیا تبیین بحث وحی , نبوت و معاد متاثر از انسان شناسی است.

• انسان شناسی معاصربه دلیل ناسازگاری نظریات موجود در آن فقدان انسجام درونی این نظریات نبود داور کارآمد و مورد اتفاق و نادیده گرفتن گذشته و حیات پس از مرگ انسان دچار بحران است. • مهمترین ویژگی و مزایای انسان شناسی دینی عبارت اند از: جامعیت , اتقان, توجه به مبدا و معاد و بینش ساختاری.

درس دوم:

آفرینش انسان

خلاصه:

• در قرآن از واژه هایی نظیر انسان , بشر, اناس , انس , انسی , اناسی, و بنی آدم برای اشاره به انسان استفاده شده است.

• فصاحت و بلاغت سبب به کار بردین واژه های گوناگونی برای اشاره به انسان در قرآن شده است.

• در مورد واژه انسان و آدم و انس و اناس و ناس, بشر , تفاوت هایی فی الجمله وجود دارد که توضیح داده خواهد شد.

• برخی آیات قرآن درباره آفرینش نخستین انسان , ناظر به حضرت آدم علیه السلام و برخی دیگر ناظر به انسان های بعدی است.

• آیات قرآن دلالت دارد که حضرت آدم علیه السلام مستقیما از خاک آفریده شده است نه ازنسلی دیگر.

• قرآن کریم حضرت آدم علیه السلام را ابوالبشر معرفی کرده است.

درس سوم

خلاصه

• برخی آیات به مراحل گوناگون آفرینش انسان اشاره دارد.

• بیان قرآن درباره منشا آفرینش انسان گوناگون است: گاه از آب جهنده, گاه از گل , گاه از نطفه, گاه از گل خشک شده, و گاه از گل چسبنده بع عنوان ماده اولیه آفرینش انسان نام برده است. • میان این منشأ های گوناگون تعارضی وجود ندارد, بلکه هریک به مرحله ای خاص اشاه دارد و برخی نیز مخصوص حضرت آدم علیه السلام است. • درآیات قرآن پنج بار به نفخ روح اشاره شده است.

• روح در قرآن کاربردهای متنوع و گوناگونی دارد, نظیر روح القدس, روح الامین , روح منه, و روح. • آنچه مسلم است روح در قرآن دو کاربرد حقیقی دارد: یکی در مورد روح انسان ؛ دیگری در مورد موجودی از سنخ فرشتگان است. • اطلاق روح بر فرشتگان و موجود همسنگ فرشته با اطلاق روح به روح انسان , وجه مشترکی دارد . وجه اشتراک عبارت است از مخلوقی دارای حیات و شعور.

• در تعبیرهایی نظیر من روحی» اضافه شدن روح به یاء نسبت اضافه تشریفی است نه اضافه ملکی یا اختصاصی.

درس چهارم

خلافت الهی

خلاصه • خلیفه یعنی جانشین و از مجموع آیات می توان دریافت که خداوند انسان را جانشین خود برروی زمین قرار داده است.

• از مجموع آیات و روایات به دست می آید که ملاک خلافت و جانشینی داشتن علم جامع است.

• ملائک برخی اسما را می دانستند

• مراد از اسما هم اسمای خدا هم مخلوقات است

• خلافت ویژه حضرت آدم علیه السلام نبود و هرانسان نیک سرشت راست جوی و حق مدار همانند پیامبران و امامان نیز دارای چنین مقامی است.

• انسان کامل تا پایان خلقت جانشین خدا بر روی زمین خواهد بود زیرا غرض اصلی آفرینش تحقق خلافت الهی روی زمین بوده است.

• درباره کرامت انسان سه دیدگاه وجود دارد:1.هرانسانی برهر موجودی کرامت و شرافت دارد 2. انسان کامل برهر موجودی شرافت و کرامت دارد. 3. انسان از هرموجودی پست تر است. • مکتب اومانیسم طرفدار آن است که هرانسانی از هرموجودی شریف ترو برتر است و انسان محور هستی است. • آیات قرآن درباره کرامت انسان متفاوت هستند و از چنبه های گوناگون درباره انسان مطالبی بیان شده است.

• مفهوم کمال هم می تواند مفهومی حقیقی و وجود شناختی باشد هم می تواند مفهومی ارزشی باشد. • برخی فضیلت ها یا کاستی و ناپسندها که قرآن برای انسان قائل شده است جنبه تکوینی دارد نه ارزش اخلاقی

• ارزش اخلاقی انسان در پیوند با اختیارمطرح می شود.

درس پنجم

اختیار انسان

خلاصه: • قرآن انسان را موجودی مختار می داند

• از نشانه ها و آیات قرآنی که بر اختیار آدمی دلالت دارند , آیات مربوط به آزمایش و ابتلا, وعد و وعید و عهد و میثاق هستند.

• اختیار در محاورات عرفی و تخصصی چهار کاربرد دارد:

1. درمقابل اضطرار

2. در مقابل اکراه

3. در برابر جبر

4. به معنای گزینش و انتخاب.

• ملاک مسئولیت و تکلیف , اختیار به معنای گزینش و انتخاب آزاد است.

• آیات قرآن به صراحت بر مختار بودن انسان دلالت دارند. برخی آیات که ظاهرآن ها هم نوعی جبراست , برای تذکر و رفع غفلت از کسانی است که می پندارند چه خداباشد چه نباشد, چه بخواهد, یا نخواهد, هرکاری را می توانند انجام دهند.

• جبرهنگامی است که اراده خدا در عرض اراده انسان یا جانشین اراده انسان باشد, در حالی که اراده خدا در طول اراده انسان است واراده, علم, و قضای الهی , برفعل اختیاری انسان تعلق گرفته است.

• آنچه جبر فلسفی شمرده شده , برداشتی نادرست از قاعده علیت تامه است . براساس این قاعده هرگاه علت تامه یک معلول تحقق یابد , آن معلول محقق خواهد شد. اما در فعل انسان, اراده و اختیار او جزء اخیر علت تامه است و تا این اراده و اختیار نباشد علت فعل تمام نمی شود.

• تاثیرمحیط طبیعی و عوامل وراثتی انکار ناپذیرند, اما این عوامل طبیعی و وراثتی از انسان سلب اختیار نمی کنند. و آدمی اگر بخواهد می تواند به رغم همه آن ها کاری را انجام دهد یا ترک کند.

• تاریخ امری انتزاعی است که واقعیت خارجی ندارد. از این رو قوانین مطلق حقیقی خاص خود نیزنمی تواند داشته باشد, زیراکشف قانون با تجربه و تکرار میسراست, در حالی که تاریخ تکرار پذیر نیست.

• جامعه امری است اعتباری و از دیگاه فلسفی وجود حقیقی ندارد به این بیان که جامعه چیزی نیست جز افراد انسان که کنار هم جمع شوند و روابطی دارند.حال که جامعه امری اعتباری شد نمی تواند قوانین حقیقی داشته باشد. برفرض که بپذیریم جامعه دارای قوانینی است اولا این قوانین را افراد وضع کرده اند بنابراین می توانند آن را تغییر دهند ؛ ثانیا وجود این قوانین از افراد سلب اختیاری نمی کند. قانون شکنی ها و ناهنجاری های فراوان بهترین گواه این مطلب است. درس ششم شرایط اختیار و انتخاب خلاصه مطالب • کمال انسان به انتخاب گری آزاد اوست

• انتخاب گری آزاد انسان چهارشرط دارد: 1. شناخت 2. گرایشهای متضاد 3. قدرت انتخاب و تصمیم 4. وجود زمینه های تحقق خارجی. • آیات قرآن بر توانایی شناخت در وجود انسان تاکید دارند.

• علم در دید فلسفی سه گونه است: 1. علم ناآگاهانه که انسان از آن خبر ندارد. 2. علم نیمه آگاهانه که انسان از آن غافل است و با اندک توجهی از آن آگاه می شود. 3. علم آگاهانه که انسان می داند که می داند. • کارکردهای قلب درقرآن عبارتند از: 1. شناخت حضوری و حصولی 2. احساسات و عواطف 3. ایمان 4. انتخاب.

• قرآن برای انسان شناخت هایی قائل است که از را ه هایی غیرعادی به دست می آیند از جمله این راه ها می توان به وحی , الهام, و مکاشفه اشاره کرد. • ابزار شناخت انسان محدود است از این رو حکمت الهی اقتضا می کند که راه دیگری که همان وحی باشد برای بشر قرار دهد.

• دانش عادی چه حصولی چه حضوری در اختیار همه انسان ها است.

• دانش غیرعادی چه حصولی و چه حضوری دراختیار برخی انسان هاست.

• علم نبوت از انواع علم غیرعادی است وکه در اختیار پیامبران است.

• خداوند از طریق وحی همه علومی ار که برای هدایت انسان ضروری است بر او عرضه کرده است.

درس هفتم

شرایط اختیار و ا نتخاب

خلاصه:

• قدرت انسان را می توان به چهارقسمت تقسیم کرد: 1. قدرت طبیعی یا فیزیکی 2. قدرت تکنیکی 3. قدرت اجتماعی 4. قدرت متافیزیکی

• قدرت فیزیکی انسان به حسب مورد به سه دسته تقسیم می شود:

1. قدرت طبیغی که در طبیعت اعمال می کند 2. قدرت طبیعی که درمورد جانداران به کار می برد 3. قدرتی که بر انسان های دیگر اعمال می کند.

• قدرت تکنیکی به دوصورت اعمال می گردد: 1. به کمک علوم تجربی و عادی 2. به کمک علوم غیرعادی. • اراده تبلور میل فطری است یعنی هیچ گاه اراده ای نمی کنیم مگر این که میلی برانگیخته شده باشد. • یکی از تقسیمات معروف در روانشناسی میل های باطنی را به چهار دسته تقسیم می کند: 1. غرایز 2. عواطف 3. انفعالات 4. احساسات.

• گزینش در جایی طرح می شود که چند خواست متعارض در مقام ی وجود داشته باشد و انسان مجبور باشد یکی را و دیگری را ترک کند.

• شخصیت طلبی میل به بقا و میل به خدا از جمله میل های فطری انسان است. درس هشتم معیار انتخاب خلاصه: • ازیک دید خواسته های انسان به دو دسته فردی و اجتماعی تقسیم می شوند.

• از نگاهی دیگر می توان خواسته های انسان را به دودسته عادی و روحی تقسیم کرد.

• از نگاه سوم تمایلات انسان را می توان به سه دسته تقسیم کرد1. مادیو فیزیولوژیک 2. روانی وروحی سطح پایین 3. روانی و روحی عالی مثل آزادی طلبی.

• برای شناخت راه نیازمند جهان بینی هستیم.

 • براساس جهان بینی مجموعه ای از دستورالعمل ها فراهم می آید که منفعت و مصلحت نهایی انسان را تامین می کند این مجموعه را ایدئولوژی گویند.

• خطوط کلی جهان بینی اسلامی سه چیز است: 1. شناخت خدا 2. شناخت معاد 3. شناخت رابطه دنیا با آخرت وزندگی ابدی.

• قرآن در آیات بسیاری برمسئله معاد تاکید دارد.

درس نهم

معاد

خلاصه:

• بحث معاد در قرآن بسیار گسترده است و می توان گفت که یک سوم قرآن درباره معاد است.

• اصولا باور معاد مبتنی بر این است که در انسان حقیقتی وجود دارد که با متلاشی شدن و فنای بدن از بین نمی رود؛ زیرا معنای معاد آن است که هرفردی که در این عالم به وجود می آید همین فرد در رستاخیز زنده می شود و تاابد زنده خواهد بود پس بین این انسان و انسانی که در آخرت زنده می شود هوهویت و این همانی برقرار است.

• معاد وقتی معنا می یابد که انسان روحی داشته باشد که مستقل از بدن باقی بماند و دوباره به بدن بازگردد.

• روح , جوهری غیر مادی است , زیرا اگر مادی باشد خواص ماده از جمله زوال ناپذیری را خواهد داشت و برای اعتقاد به معاد کافی نیست.

• عنصر اساسی در وجود انسان روح است که به بقای آن انسانیت انسان باقی می ماند.

• آیات بسیاری از قرآن کریم بر وجود روح و بقای آن پس از مرگ تاکید دارند.

• آیاتی نظیر آیه 85 سوره اسرا ( قل الروح من امر ربی) و آیه 14 سوره مومنون ( ثم انشاناه خلقا آخر) بر تجرد روح دلالت دارند.

درس دهم

 شبهات معاد

خلاصه:

• روش قرآن در بحث با منکران معاد آن است که ابتدا آن ها را خلع سلاح کرده به آنان می گوید: شما برای ادعای خود دلیلی ندارید. سپس به شبهات پاسخ می دهد و در نهایت نمونه هایی از احیای دوباره را ارائه می کند.

• قرآن به این شبهه که آیا خدا قادر به زنده کردن مردگان است و نیز این شبهه که مردگان نیست و نابود شده چگونه می توانند زنده شوند پاسخ می گوید.

• در قرآن کریم آیات فراوانی بیان گر زنده کردن مردگان در این دنیاست.

• آیات دلالت دارند که مردگان قابلیت زنده شدن دارند.

• آیات دلالت دارند که خداوند برزنده کردن مردگان تواناست.

• آیاتی دلالت دارد که خدا با علم بی نهایت خود می داند که کدام روح برای کدام بدن است و هرشخص در دنیا چه کارهایی انجام داده است.

درس یازدهم

اثبات معاد

خلاصه:

• اولین دلیل برضرورت معاد تعبدی است . پس از آن که اثبات شد که قرآن کلام خداست و خدا معاد را وعده داده است و خدا خلف وعده نمی کند معاد اثبات می شود.

• برخی آیات باور به معاد را هم سنگ اعتقاد به توحید و برخی آیات مایه سعادت و رستگاری دانسته و برخی آیات باور نداشتن به معاد را موجب عقاب الهی جهنم و شقاوت برشمرده اند. • قرآن به دوبرهان عقلی براثبات معاد اشاره فرموده است: -

برهان اول:

از تفکر در آسمان ها , زمین و مخلوقات پی می بریم که آفرینش عبث نیست و هدفی در کار است. تقریر برهان به شرح ذیل است: خداوند متعال کاربیهوده نمی کند زیرا حکیم است. همه جهان و جهانیان نابود شدنی هستند و نابود می شوند. اگر معادی در کار نباشد خلق جهان عبث خواهد بود. - برهان دوم: اگر معاد نباشد انسان ها به آنچه استحقاق دارند, نمی رسند و این با عدالت خداوند سازگار نیست.

• درآیات قرآن نشانه ها و ویژگی هایی برعالم قیامت برشمرده شده که برخی از آن ها عبارت اند از : زله ای غیرقابل مقایسه با زله های دنیایی, فروپاشیدن کوه ها , گداخته و ذوب شدن آسمان ها , جمع شدن ماه و خورشید, خاموش شدن ستارگان و شکافته شدن آسمان.

درس دوازدهم

رابطه دنیا و آخرت

خلاصه:

• شکل دهی مطلوب به افعال اختیاری در گرو شناخت انسان از زندگی آخرت است.

• صرف دانستن این که زندگی آخرت وجود دارد برای اثرگذاری بر اعمال کافی نیست بلکه باید دانست که میان افعال و زندگی آخرت رابطه هست.

• برخی پنداشته اند هرکس در دنیا خوش باشد درآخرت نیز خوشبخت است. برخی گمان کرده اند هرکس دردنیا خوشبخت باشد در آخرت بدبخت است اما از نظر قرآن اساس خوشبختی و بدبختی درآخرت , اعمال , رفتار و گفتار این دنیا است. خوشی و ناخوشی ظاهری در این دنیا تعیین کننده نیست.

• احباط عبارت است از این که عمل شر و ناپسندی, کارهای خیر را از میان ببرد.

• تکفیر عبارت است از این که عمل خیری نتیجه و آثار عمل یا عمل یا اعمال شر را ازبین ببرد.

• آیات قرآن دلالت دارد که انسان همان کاری را که انجام داده است در آخرت خواهد دید. • اعمال در دنیا در واقع صورت و شکلی اخروی دارد که اگر نیک باشد به صورت نیک و اگر بد باشد به صورت بد ظاهر خواهد شد.

• از آیات قرآنی چنین دریافت می شود که میان اعمال دنیایی با نتیجه آن در آخرت رابطه تکوینی و حقیقی برقرار است. 


انواع انسان شناسی بر اساس روش

الف : انسان شناسی تجربی :

در این نوع انسان شناسی با روش تجربی انسان مورد بررسی قرار میگیرد که می تواند در همه علومی که از روش تجربی مدد میگیرند ، کاربرد داشته باشد.و این به آن معنا نیست که تنها پوزیتویسم ها از این روش استفاده می کنند چرا که اصل روش تجربی اگر مبانی اسلامی که در بخش دوم از گفتار اول مطرح شد ، مخالفت نداشته باشد، این روش می تواند کار ساز باشد و در جامعه شناسی ، روان شناسی ، علوم ی ، اقتصاد و حتی علوم تربیتی ، مدیریت و شاخه هایی از علم حقوق استفاده میشود.

ب: انسان شناسی شهودی یا عرفانی :

موضوع انسان در این بخش انسان کامل است که یکی از سرفصل های مهم انسان شناسی عمومی است (کتاب فطرت ص 138)مقصود از کمال وجودی هر چیزی ، به فعلیت رسیدن استعداد های بالقوه آن است و اینکه انسان می تواند با گام برداشتن در راه خدا به اعلی علیین برسد.که مراد از کمال در این تحقیق ، معرفت و شناخت خداوند متعال از طریق کشف و شهود است.(فصلنامه آیین حکمت سال هشتم شماره 28 مقاله ریشه یابی انسان کامل در روایت شیعه : ص 127-128)

ج: انسان شناسی فلسفی :

انسان شناسی فلسفی بر اساس ماهیتی که دارد ، انسان کلی را مورد نظر قرار می دهد که به صورت قضیه حقیقیه مورد بررسی قرار می گیرد.فلاسفه ای چون سقراط ، افلاطون ، ارسطو، ابن سینا ، فارابی و ملاصدرا از منادیان این دانش شمرده میشوند.

د: انسان شناسی دینی :

در این نوع انسان شناسی ابعاد، ویژگی ها ،حقائق و ارزش های گوناگون انسانی از طریق مراجعه به متون دینی به دست می آید.پاره ای از اشکالات در انسان شناسی تجربی و فلسفی و عرفانی باعث شده که بهترین راه برای شناخت انسان، روش دینی و وحیانی باشد.چرا که حقیقت انسان، همانند کتابی است که کسی جز مصنف آن کتاب نمی تواند به خوبی آن را بدون نقص توضیح دهد. سه ویژگی عمده در این روش عبارت است از جامعیت ، توجه به مبدا و معاد و اتقان در دلائل.

(چیستی انسان شناسی ص 42-43 _انسان شناسی اسلامی /جهرمی :ص19-20_انسان شناسی اسلامی /خسروپناه: ص30-31) 

enlightenedانسان شناسی مکاتب غیر اسلامی مدرن

در مدل اثباتی ، انسان ها منطقی و به دنبال برخورداری از منافع و لذائذ دنیوی هستند.انسان بر اساس علل خارجی رفتار می کند به نحوی که علل یکسان آثار مشابهی بر او می گذارد.شناخت انسان بر اساس مشاهده رفتار او و آنچه در واقعیت بیرونی اتفاق می افتد ، ممکن میشود.در این فرض اصالت با نتیجه انگاشته می شود نه با فرایند و آنچه که مهم است خروجی آن است که به محیط و اینکه صرفا انسان را مانند سائر امور و اشیاء مکانیکی یک موجود خطی و منظم قرار می دهد اکتفاء میکند. بر اساس این رویکرد روش شناختی که عمده نظریه پردازان آن هم زیست شناس بودند تا جامعه شناس ، مدل های ریاضی وار را بر انسان و جامعه تعمیم می دادند.در حالی که نقش اراده و روح را کاملا خارج و خرافی می دانستند.

( کتاب روش شناسی علوم انسانی نزد اندیشمندان مسلمان ص 600-601-602_ مقاله نگاهی به اصول روش شناسی ها در تحقیقات علمی ص 58)

 

رحیم پور ازغدی در کتاب گفتگوی انتقادی در علوم اجتماعی می نویسد: ( آدام اسمیت که پدر اقتصاد اقتصاد کلاسیک جدید غرب است، زیست شناسی خوانده بود.بعد هم به نگره های اصلی اقتصادی و جامعه شناختی اش را بر اساس انگیزه های زیست شناسانه و غریزی ، تئوریزه کردپارتو که اقتصادریاضی را تبلیغ می کرد مقلدانه، مدعی جامعه شناسی ریاضی وار شد که یعنی می خواهم با مدل ریاضی ، جامعه را تحلیل کنم و به روح و اخلاق و معنویت ، کاری ندارم چون اینها خرافی و غیر ریاضی اند!!امثال این آدم به جامعه شناسی جبر گرای حیوانی و به انسان شناسی غیرعقلانی رسیدند تا سرمایه داری لجام گسیخته را تئوریزه کرده و شعار پیشرفت را تقدیس کنند. پارتو را ملاحظه می کنید که جامعه شناسی اش را بر اساس این تعریف از انسان ، تاسیس کرده که ذاتا موجودی غیر عقلانی و خرافی است و می گوید خرافات ،فقط شکل یا جای خود را عوض می کنند و الا در همه رفتار های فردی و اجتماعی انسان ها ، همواره خرافات وجود دارد و البته همه مفاهیم اخلاقی مثل ایثار و گذشت و هرچه را بر خلاف فسانیت خود محور فردی باشد، خرافی می داند. همه اینها ، مفروضات جامعه شناسی اوست.حتی عقده های جنسی شخصی رهبران جامعه ها را منشاء تاثیر گذار در اخلاق جنسی یک جامعه می داند.) ( گفتگوی انتقادی در علوم اجتماعی ص 157-158)

روش شناسی تفسیری به عنوان یک رویکرد انسان مدار ، اهمیت زیادی به آزادی فرد ، تجربه با معنا و آگاهی او می دهد.این دیدگاه ضمن دفاع از اختییار به جای جبر ، معقد است که آگاهی ، در مقایسه با دیگر عوامل اجتماعی تاثیر بیشتری بر کنش اجتماعی دارد.بر این اساس ، توانمندی انسان در خلق نمودن به جای قرار گرفتن در شرائط و زمینه های از قبل تعیین شده مورد حمایت قرار میگیرد. تفسیر گرایان معتقد به اصالت محقق، اصالت فرایند ، اصالت صدق تا حقیقت ، اصالت عمل ، صالت تفسیر تا تحلیل هستند و انسان را موجودی فعال تا موجودی منظم می دانند.( نگاهی به اصول روش شناسی ها در تحقیقات علمی : ص 59)

نکته مهمی که در این سبک از روش شناسی وجود دارد و در هرمنوتیک فلسفی از هایدگر موجود است بحث از شناخت انسان است و انسان را به عنوان مبدا شناسایی در فلسفه می داند کاری که برخی از متفکرین معاصر مثل عبدالحسین خسروپناه در فلسفه اسلامی انجام دادند. در کتاب روش شناسی علوم اجتماعی دیدگاه هایدگر را اینطور تحلیل میکند: (پرسش فلسفی هایدگر پرسش از هستی است و این که چرا به جای هیچ ، موجودات یافت میشوند؟ چرا عدم به وجود تبدیل شده است و اساسا هستی چیست ؟به نظر هایدگر ، این پرسش مورد غفلت فلسفه غرب قرار گرفته است.فیلسوفان غرب به دنبال شناخت موجودات اند نه شناخت وجود وچون خود وی ، اهتمام بسیاری به مسئله هستی داشت او را فیلسوف اگزستانسیالیست می دانند. هایدگر از توصیف وجود خود آغاز می کند.تنها وجودی که به صورت انضمامی با انسان عجین است، وجود خود انسان است. بنابر این برای شناخت هستی باید همین انسان را شناخت و هستی انسان به یک معنا مبدا شناسایی است.چون انسان نه تنها هست ، بلکه از معنای هستی و بودن فهمی دارد.)

( روش شناسی علوم اجتماعی ص 201_این استدلال مقداری شبیه استدلال دکارت از اندیشیدن و وجود مقدم خود بر سائر وجودات دارد هرچند مبانی روش شناختی این دو متفاوت است ( تاملات در فلسفه اولی / رنه دکارت ص 37 تا ص 42)

در خصوص نگرش انتقادی دکتر محمد تقی ایمان در مقاله نگرشی به اصول روش شناسی هادر تحقیات علمی می نویسد : نگرش انتقادی معتقد است که انسان ها دارای توانایی بالایی از خلاقیت و سازگاری می باشند. انسانها به واسطه شرائط و عوامل اجتمتعی محدودمی شوند و یکدیگر را بر اساس توجیه شرائط موجود که آن را قابل جلوه می دهند به خدمت می گیرند. در این شرائط ( سلطه ) عقائد، توام با فریب و نیرنگ می باشد که ثمره آن آگاهی کاذب در جلوگیری از درک صحیح مردم از تواناییهای آنهاست. روریکرد انتقادی در توصیف انسان ، دیدگاه اثباتی را به علت اینکه اراده را نادیده می گیرد و آن را مقهور شرائط می داند ، مورد انتقاد قرار می گیرید و آن را مقهور شرائط می داند ، مورد انتقاد قرار میگیرد. نظریه اثباتی منجر به شی شدن انسان می شود که نتیجه آن بیگانگی انسان از خویشتن و نیروهای خلاقانه اوست. انسان در این دیدگاه با داشتن توانایی های نهان و قدرت خلاقیت برتر در ایجاد تغییرات و قدرت انطباق با شرائط ، بین جبر و اختیار قرار دارد. کسب معرفت از قوانین واقعی جهان باعث توانمندی در تغییر وضع موجود جهت رسیدن به وضع مطلب می گردد انسان تارخی به سر می برد ولی رهایی از این محدویتها از سوی انسان امکان پذیر است علوم اجتماعی انتقادی به دنبال کشف قوانین ثابت رفتار انسان نیست ، چون در این دیدگاه قوانین غیر قابل تغییر وجود ندارد. محدودیتاهای ناشی از زیر ساختهای اجتماعی بر رفتار انسان می گذارد که انسان با درک ورود به تضاد ، می تواند قوانین موجود جامعه را تغییر دهد.

( همان ص 59 - 60_ کتاب روش شناسی علوم انسانی ننزد اندیشمندان مسلمان ص 546-547_ همچنین ر ک ارزیابی پارادایمی انسان به عنوان عنصر اساسی در در طراحی پارادایم الهی ص37_ پارادایم شبکه ای /عبدالحمید واسطی : ص 24 )

مقاله نگاهی به انسان و واقعیت  در روش شناسی علوم انسانی 

 

نویسنده : علیرضا زارعی

 


 

enlightenedهرمنوتیک روش شناختی به دو دوره هرمنوتیک کلاسیک و هرمنوتیک رمانتیک قابل تقسیم است.فرق هرمنوتیک کلاسیک با رمانیتک در این است که در کلاسیک به دنبال متن شناسی ومعناشناسی آن هستیم.اما هرمنوتیک رمانتیک به متن اکتفانمی کند و به روان شناسی مولف نیز می پردازد.

enlightenedوظیفه هرمنوتیک از نظر آست، این است که اثر را از طریق تحول معنایی آن عصر ، روشن می کند.وولف نیز در صدد تبیین یک سلسله قواعد درباره فهم است که البته این قواعد ،متناظر با موضوع متن متفاوت است.ولی هرمنوتیک به دنبال ایجاد تفاهم کامل و درک موضوع یا تفکری است که مولف به دنبال تفهم آن است.اگر تفاهم کاملی نسبت به فکر مولف حاصل شود،هرمنوتیک پدید می آید.

enlightenedشلایر ماخر به دنبال آن است که هرمنوتیک عامی را پیشنهاد دهد که همه متون ، اعم از متون کهن وجدید ،مقدس و عادی،کلامی ،حقوقی،فلسفی و مانند آن را شامل شود.او بر خلاف اسلاف خویش علاوه بر توجه به توجه به متن به مولف و لایه روان شناختی او هم توجه نمود.همچنین بحث دیگری را نیز تحت عنوان دور هرمنوتیکی مطرح نمود.دور هرمنوتیکی عبارت است از تعامل اجزاء جمله با کل جمله واین که کل جمله دارای وحدتی است که ازآن وحدت به سیاق تعبیر میشود و این وحدت با توجه به مجموعه جملات و تعامل اجزاء با کل و تعامل کل با اجزاء فهمیده میشود.

enlightenedمی توان دو دور هرمنوتیک را از سلایر ماخر فهمید:یک دور هرمنوتیک مربوط به خود متن که نسبت به جزءمتن با کل متن وکل متن با جزء متن را در نظر میگیردو دور دیگر نسبت به سخن مولف با تمام زندگی او و نسبت تمام زندگی مولف با سخن او و این دو ره ها محال نیستند.

enlightenedدیلتای در  مباحث هرمنوتیک خود،از دو شخصیت به نام های آگوست بوک و دوریزن بسیار بهره برد.بوک معتقد است برای دست یافتن به فقه اللغه وفهم عمیق حتما باید متن رادر بستر تاریخی آن ببینیم.درویزن با توجه به تاثیراتی که از بوک و هگل دریافت می کند،معتقد است که گذشته را نمی توان آن گونه که جریان یافته گزارش داد،گذشته برای طبیعت انسان دست نیافتنی است.اما بدان معنا نیست که راه گذشته به طور کلی مسدود باشد.به اعتقاد درویزن باید علوم انسانی ،علوم طبیعی و علوم فلسفی را از هم تفکیک نمود. کسانی چون دورکیم و کنت که در حوزه علوم انسانی از روش تبیینی استفاده می کنند،در واقع در حوزه علوم طبیعی کار کرده اند. 

enlightenedدیلتای به دنبال طرحی بود که با آن بتواند همه اطوار و افعال انسان در عرصه های مختلف تاریخی، حقوقی،قانونی،هنری،ادبی،ی و اجتماعی را تاویل و تفسیر کند. به همین دلیل نگرش تاریخی در این جا بسیار کلیدی است و پرسش از نقش تاریخی و چگونگی تجلی و استمرار آن در زندگی انسان بر پرسش از چگونگی فهم و روش شناسی آن تقدم می یابد.از نظر او شناخت انسان تنها از طریق تاریخ و روش درون بینی میسر است.

enlightenedاز نظر دیلتای ، انسان،را باید به عنوان یک واقعیت اجتماعی_تاریخی مطالعه نمود و انسان نمی تواند عریان از زمان و مکان باشد.انسان را باید در بستر زمان و مکان شخصی خود شناخت.مفسر برای فهم پدیده های انسانی باید بدون تحمیل پیش فرض ها و پیش داوری ها،مولفه ها و عناصر معرفتی عصر آن پدیده را بشناسد و پدیده را بین الهلالین قرار دهد.اگر او با پیش فرض ها و معلومات ذهنی خودش پدیده را مورد مطالعه قرار دهد،دچار تفسیر به رای خواهد شد.

enlightenedهر چند دیلتای معتقد است که فرد را در بستر زمانی_مکانی خودش باید شناخت اما قائل به وجود یک ماهیت مشترک بین انسان هاست.او همانگونه که کانت با نگارش سنجش خرد ناب در تلاش بود تا فیزیک نیوتنی را از شبهات هیوم نجات داده آن را قوام بخشد ،تلاش کرد تا با سنجش خرد تاریخی ، مشکل روشی علوم تاریخی و انسانی را حل کند.او برای این کار از فلسفه حیات و مقولات آن را معرفی نمود.البته حیات در فلسفه حبات وی معنای بیولوژیک ندارد بلکه معتقد به حیاتی است که انسان های بی شماری دارند و با آن واقعیت اجتماعی  و تاریخی خود را می سازند.حیاتی که مختص انسان است و حیوان از آن برخوردار نیست.دیلتای در دسته بندی  مقولات حیات صرفا شش مقوله را نام برده و در مورد چگونگی رابطه مقولات با هم و رابطه آن ها با فهم و معرفت دستگاه معرفت شناسانه و روش شناسانه کاملی نتوانسته ارائه دهد.

 


رکاب دوم

سیر کلان آموزش روشمند

تعیین هدف شما بهترین محور برای این است که چقدر احتیاج به علم دارید.

علم آموزی به چند روش صورت میگیرد:

enlightenedلایه نظریه پردازی

enlightenedلایه نظریه پژوهی

enlightenedلایه راهبردی

enlightenedلایه کاربردی

در لایه نظریه پردازی باید مراحل زیر را انتخاب داد پارادایم سازی{ چار چوب بندی مبانی}:

در این مرحله تمامی زیر بنا های معرفتی علم مورد بررسی قرار میگیرد : مثلا اگر در اطراف علم انسانی اسلامی تحقیق میشود، باید دو مرحله را سیر کرد:

در مرحله اول تمام معرفت هایی که برای ساخت یک علم اعم از شرائط واقع نگری، شرائط صوری سازی مقدمات علم، شرائط تعریف سازی حقائق علم که در علم منطق و معرفت شناسی و فلسفه مطرح میشود، مد نظر قرار میگیرد.در بخش انسان ،باید تمام مولفه ها و ساحت های انسان با توجه به تلقی های مقبول از علم مد نظر قرار بگیرد.ساحت های فلسفه ذهن و انسان شناسی، زبان شناسی، ارزش شناسی های رفتاری و در این بخش قرار دارد.و در نهایت از اسلام و مولفه های علم انسانی به عنوان راهبرد های دینی در ضمن آن بهره مند شد که بحث اسلام شناسی شاخصه اصلی این بخش است و در این ضمن بحث از مولفه های دینی علم مد نظر قرار میگیرد

و در نهایت علم اصلی مثل علم اصول، فقه ، ادبیات و . با توجه به این مولفه ها شکل گیری میشود که این جا بحث از مکتب های آن علم مورد بحث قرار میگیرد.

 

لایه نظریه پژوهی:

همانطور که مشخص است در این جا از دو رویکرد میشود استفاده کرد:

رویکرد توصیفی و ترویجی

رویکرد انتقادی و هنجاری

در بخش اول از دوحالت میشود استفاده کرد:

مدل شناسی و فهم روش :در حالت مدل شناسی به بررسی نحوه خروجی محققین از بررسی های علمی و پارادایمی می پردازد و روش به الگو های جزئی یا کلان محقق برای نحوه استنباط درونی می پردازد میتوانید به مدلی که در یک علم به شکل برونی حاصل شده استفاده کنید یا اینکه از یک روش که در رویکرد درونی استفاده شده، بهره بگیرید.

در بخش دوم که جنبه انتقادی دارد می توانید به جای توصیف وضع محقق، به هنجار سازی وباید سازی های انتقادی به مدل یا روش محققین پرداخت.در این بخش بحث روش شناسی و مدل سازی می آید که رویکرد انتقادی نسبت به پارادایم های سازنده دارد. که به دوشکل کمی و کیفی مطرح میشود .

لایه راهبردی

در این لایه شخص می تواند به دو حالت عمل کند

رویکرد کلان

رویکرد موردی

در رویکرد کلان شخص تمام برنامه های علمی و تمام مدل ها را با تناسب به کارکرد های آن ومیزان تاثیرات اولویت بندی میکند یعنی ابتدا تمام رویکرد ها را بررسی میکند مثلا مشخص میکند که یک علم چهار رویکرد مشهور دارد و هر رویکرد هم به سه دکترین و تنش تاریخی توسط افراد از بحران خود به شکل دیگری تغییر وضعیت دادند، در این شکل، شخص سعی دارد از بین این موارد یک حالت را انتخاب کند.

رویکرد موردی: در این بخش بحث الگوریتم خرد مطرح میشود یعنی فرایند مرحله مرحله ای که شخص تعیین میکند چه نظامی برای او در حل مسئله کمک کننده تر است که مثلا در یک مورد از مسئله علم ، این علم از کارکرد بیشتری برخوردار است.

لایه کاربردی

در اینجا صرفا پیاده سازی تقلیدی حتی بدون الگوست که هیچ الگوریتمی مد نظر شخص نیست بلکه با تقلید محض از یک رویکرد ساده استفاده میکند و در اینجا بیشتر جنبه تعلیمی دارد. در این جا توصیه میشود در ضمن هربحث به جایگاه آن نیز پرداخته شود یعنی جایگاه بحث به صورت تمرینی به شکلی که مولف مد نظر دارد ، مورد دقت قرار گیرد


 

رکاب اول

رشد اتفاقی نیست: آماده سازی  ذهنی

بزرگ ترین اصل به چالش کشیدن خودتان است، نسبت به فهم هیچ مسئله ای واهمه نداشته باشید، اقدام کنید درصورتی که خودتان را نسبت به برنامه ای نیازمند می دانید.

برنامه بریزید و بدانید که روز های حسرت شما به زودی خواهد آمد مگر اینکه خودتان را برای رشد آماده کرده اید،هیچ رشدی بدون درد نیست ، دردتان را به یک مسئله منعطف کنید که برای ادامه دادن در مسیر حیاتی است و آن هدف نهائی شماست.سعی کنید بدون هدف اصلا وارد راه نشدید، و خودتان را مصمم کنید که تا مقدار نیاز خود را نفهمیدید، هدفی را برای خود تعیین نکنید.

نیاز را اولین محور این برنامه بدانید، هر برنامه با توجه به یک نیاز طبقه بندی میشود، نیاز برای شروع برنامه حیاتی است .

شاید نیاز شما با تناسب هدفتان ، احیتاج به سرعت و انسجام و یا استمرار داشته باشد. پس بیاموزدید که ابتدا هدف داشته باشید و هدفتان را برنامه ریزی کنید ومتناسب با نیازتان ، برنامه را طبقه بندی کنید،این باعث نفس های اول کارتان است.و در آخر خودتان را به چالش بکشید و برای هدفتان ارزش وقت گذاشتن و گذشتن از بعضی چیز ها را مد نظر داشته باشید.

وقتی بقیه خوابن تو مطالعه کن

وقتی بقیه سردرگم هستن تو تصمیمتو بگیر

وقتی بقیه در حال رویا پردازی هستن تو خودتو آماده کن

وقتی بقیه کارهارو عقب میندازن تو شروع کن

وقتی بقیه تو آرزوی چیزی هستن تو عملیش کن

وقتی بقیه حرف میزنن تو گوش کن

وقتی بقیه اخم میکنن تو لبخند بزن

وقتی بقیه جا میزنن تو ادامه بده

 


 

پنج مرحله ای  که ناظر به سیر تحول و پیشینه هرمنوتیک است،تقدیم حضورشما میکنیم

 

enlightenedحقیقت و ماهیت فهم: هایدگر  از ساختار وجودی انسان با تلقی خاصی از فهم و تقدم آن بر زبان و حتی بیان، حقیقت فهم را نوعی تلاقی دو افق معناییبین مفسر و متن دانست. در این جا این سوالات مطرح میشود:

آیا مفسر بدون پیش فرض ، قادر به یافتن فهمی از پدیده خواهد بود یا نه؟آیا اصولا اگر پیش فرض لازم است،پیش داوری هم لازم است،چون هر پیش داوری ای پیش فرض هست اما هر پیش فرضی ،پیش داوری نیست.گستره این پیش فرض ها چقدر است؟ آیا فهم، بدون پیش فرض تحقق پیدا میکند؟آیا فهم بدون پیش داوری تحقق پیدا می کند؟فهم مربوط به متن است یا گوینده متن؟ اساسا آیا متن، یک معنای نهایی دارد یا می توان بی نهایت معنا را به متن معینی نسبت داد؟آیا عملیات فهم پایان پذیر است؟تمامی این پرسش ها مربوط به ماهیت فهم هستند.

enlightenedقواعد و روش شناسی فهم ضابطه مند: ایم مباحث بیشتر مربوط به حوزه هرمنوتیک روش شناختی است. با چه قواعد ، اصول و روش هایی باید متن را فهمید؟قواعد به سه دسته تقسیم می شود:قواعد استخراجی، قواعد استفهامی و قواعد تطبیقی.منطق فهم زبان چیست؟در میراث گذشته و حال ما مباحثی تحت عنوان علم اصول فقه وجود دارد که بخشی از آن به مباحث الفاظ اصول باز میگردد،چنین مباحثی مربوط به قواعد و روش شناسسی فهم است.

enlightenedاهداف  فهم : آیا غرض فهم، ی فهمنده و رفع  ابهامات و دغدغه های اوست یا هدف آن،مربوط به مراد مولف و متکلم است؟گاهی نیز ممکن است گفته شود هدف فهم ، کشف معنای متن است.چه بسا متن معنایی داشته باشد که متکلم آن را اراده نکرده است.متن می تواند یک طیف معنایی داشته باشد اما این طیف تا آنجا ادامه می یابد وآیا هر معنایی را می توان به متن نسبت داد؟گاهی نیز هدف فهم ، کارکردی است یعنی به کارگیری فهم برای ایجاد یک تفاهم و نظم اجتماعی، این کارکرد اجتماعی فهم است یا ممکن است کارکرد روان شناختی باشد یعنی هدف فهم ، از بین بردن اضطراب فرد باشد.

enlightenedشرائط وموانع فهم: اگر قائل به فهم صحیح و سقیم باشیم، باید بگوییم چه شرائطی باعث حصول فهم صحیح و چه موانعی منجر به فهم سقیم می شود.موانعی که از دست یافتن  به مراتب بالاتر فهم جلوگیری می کند، چیست؟

enlightenedمعیار یا بحث ارزش گذاری فهم : اگر بپذیریم که فهم صحیح و سقیم داریم ، ملاک و معیار تشخیص صحیح از سقیم چیست؟ اساسا فهم صحیح و سقیم به چه معناست و چه طور از هم قابل تشخیص اند؟آیا باید قائل به نسبی گرائی در فهم شویم یا بگوییم ساحتی از فهم معیار دارد و ساحت های دیگر ندارد؟


منبع : کتاب روش شناسی علوم اجتماعی صفحه 164-165


enlightenedدر طبقه‌بندی علوم انسانی، نخست باید نوع نگاه خود را در تعریف این علوم مشخص کنیم؛ زیرا اگر منظور ما از علوم انسانی، علوم محققِ موجود باشد؛ یعنی در تعریف این علوم نگاه پسینی داشته باشیم، شاخه‌های آن علم به‌گونه‌ای طبقه‌بندی می‌شوند که با طبقه‌بندی حاصل از نگاه پیشینی به این علوم تفاوت خواهند کرد.

بنابراین وقتی که ما از علوم انسانیِ اسلامی، که بناست ت یابد، یاد می‌کنیم، باید بگ/وییم که چه نوع علوم انسانی مد نظر ماست؛ درواقع یا با رویکرد پسینی و با تصور وضعیت موجود شبکه علوم را می‌بینیم یا با رویکرد پیشینی؛ یعنی با تصویر وضعیت مطلوب، که در آن صورت برای شبکه علوم باید طبقه‌بندی و الگوی خاص خود را پیشنهاد کنیم.

الگوهای گوناگون دسته‌بندی علوم و از جمله علوم انسانی با بزرگ‌نمایی یا گرانیگاه‌انگاری یک یا چند عامل از عوامل پیش‌گفته و گاه بسنده کردن به محوریت یکی از آنها پدید آمده‌اند که به همین دلیل، یعنی فقدان جامع‌نگری در ملاک‌ها یا در هم آمیختن نگاه پسینی و پیشنی، انتقادهایی به همه آنها وارد است.

الگوی کلاسیک سه شاخه‌انگاری حکمت و سه‌گانه‌انگاری قلمرو مناسبات رفتاری، الگوی چهارشاخه‌ای پارسونز، الگوی چهار ضلعی علامه جعفری، و الگوی سه ضلعی ملهم از حدیث اصول العلم ثلاثه» نیز از این قلمرو خارج نیستند؛ بنابراین، با این دیدگاه قابل نقد هستند.

اما الگویی که به جای آنها پیشنهاد می‌شود الگوی طبقه‌بندی علوم براساس احکام وجودشناختی» و معرفت‌شناختی»، نیز بایایی» و شایایی» معطوف به ساحات گوناگون تعلق افعال جوارحی و جوانحی آدمی است. در توضیح این الگو باید بگویم که علوم انسانی کنونی در زادگاهی سکولار متولد شده‌اند.

در این زادگاه به دلیل حاکمیت نگاه اومانیستی، انسان خویش را بریده از هستی و مبدأ و در واقع خدا می‌انگارد. با توجه به چنین نگاهی در علوم انسانی نیز انسان جایگاه محوری دارد. درواقع در تعریف پسینی این علوم، انسان خودبنیاد است، اما در تعریف پیشینی ما انسان خدابنیاد.

enlightenedدر هر صورت این انسان در مواجهه جوانحی و جوارحی خود با پدیده‌هایی سروکار دارد که درباره آنها چهار دسته حکم مطرح می‌شود: ۱٫ احکام فلسفی و متافیزیکی و معرفت‌شناختی؛ ۲٫ احکامی که در اصطلاح امروز به آنها علمی می‌گویند؛ مانند رابطه‌ای که در علم اقتصاد بین عرضه و تقاضا وجود دارد.

این دسته از احکام، گزارشی هستند و از هست‌ها و نیست‌ها سخن می‌گویند؛ یعنی توصیف می‌کنند، ولی تجویز نمی‌کنند و بایدی از آنها برنمی‌آید؛ ۳٫ احکام و قضایای بایستی؛ یعنی بایدها و نبایدها؛ ۴٫ قضایای تجویزی، حقوقی، تهذیبی، ارزشی و اخلاقی؛ یعنی شایدها و نشایدها.

با توجه به رفتار و مواجهه جوانحی و جوارحی انسان با غیر خود و براساس این چهار دسته قضیه می‌توانیم مجموعه‌ای از علوم را سازماندهی کنیم که دیگر به چهار شاخه پارسونزی محدود نمی‌شود و حتی استقرایی و متزاید است. به سخن دیگر از آنجا که ممکن است متعلَق مواجهه جوانحی و جوارحی انسان توسعه یابد، علوم انسانی ما نیز باید به‌گونه‌ای باشد که بتوان شاخه‌های آن را افزایش داد؛ برای مثال همان‌گونه که در گذشته مسئله‌ای به نام محیط زیست مطرح نبود؛ اما اکنون اخلاق محیط زیست یکی از شاخه‌های علوم انسانی به شمار می‌آید، در آینده نیز ممکن است موضوع دیگری پدید آید که شاخه‌ای علمی برای آن تعریف شود.

در نگاهی دیگر، قضایای علمی به سه دسته توصیفی ـ تشریحی، قطعی و ظنی، (که در میان آنها گزارش‌ها قطعی‌اند و شاید و نشاید‌ها و احتمالات غیرقطعی)، دسته تکلیفی ـ حقوقی (یعنی بایدها و نبایدها) و دسته تنزیهی ـ اخلاقی، تقسیم می‌شوند.

در دسته سوم علومی قرار می‌گیرند که توصیه می‌کنند، اما توصیه آنها گاه بایدی است و گاه شایدی. براساس این قضایا، هم علم حقوق جزء علوم انسانی است و هم علم اخلاق. این قضایا از آنجا ناشی می‌شود که همه عرصه‌هایی که انسان با آنها مواجهه جوارحی و جوانحی دارد، هم مشمول قضایای هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی، گزارشی و توصیفی هستند و هم احکام حقوقی و فقهی، و افزون بر این متعلَق احکام اخلاقی و ارزشی نیز به شمار می‌آیند.

enlightenedبراساس آنچه گفته شد، قضایای یادشده بیان‌کننده انواع احکام مربوط به روابط و رفتار آدمی با امور و حوزه‌های زیر هستند: ۱٫ مبدأ‌ و خدا. در این حوزه دسته‌ای از احکام و قضایای هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی، گزارشی و توصیفی، حقوقی و اخلاقی مطرح‌اند؛ رابطه عبد و رب در چهارچوب بعضی از احکام حقوقی تنظیم می‌شود. این احکام با توجه به این حقیقت مطرح می‌گردند که هم ما در برابر حق‌تعالی مکلف هستیم و هم حق تعالی، به اذن خود و براساس قاعده لطف، حقوقی را در قبال ما تأدیه می‌کند.

از سوی دیگر حق‌تعالی علاوه بر عدل‌ورزیدن، فضل نیز می‌ورزد که تکلیف حقوقی الهی نیست، و بندگان نیز افزون بر واجبات و محرمات باید یک سلسله حریم‌ها از جمله مستحبات و مکروهات ذاتی (نه مستحبات و مکروهات احتیاطی که فقیه صادر می‌کند) را رعایت کنند.

ما معتقدیم مستحبات و مکروهات ذاتی، که ذاتاً و اصولاً مستحبی و کراهی هستند، جزء احکام اخلاقی‌ به شمار می‌آیند. ۲٫ خود و نفس؛ ۳٫ خانواده و خویشان؛ ۴٫ جامعه؛ ۵٫ حاکمیت و قدرت؛ ۶٫ بیگانگان؛ ۷٫ خلقت، به تعبیر دینی و طبیعت و زیست‌بوم به تعبیر سکولار آن؛ ۸٫ حقیقت؛ ۹٫ منابع؛ ۱۰٫ مال؛ ۱۱٫ خصومت؛ ۱۲٫ امنیت.

تدوین هر گروه از قضایای مربوط به امور پیش‌گفته، طبقه‌بندی جدیدی از علوم انسانی ارائه می‌کند که عبارت است از:

enlightened خداشناسی. آنگاه که ما براساس قضایای توصیفی به خداشناسی دست می‌زنیم این علم از دیدگاه فلسفی یا علمی در معنای رایج کنونی مطرح می‌شود؛ اما زمانی که براساس قضایای حقوقی یا اخلاقی خداشناسی مد نظر قرار گیرد، حقوق عبادی یا اخلاق عبادی تولید می‌شود؛

enlightenedروان‌شناسی، حقوق تربیت و اخلاق تربیت، علومی هستند که در حوزه مواجهه انسان با نفس مطرح می‌گردند؛

enlightenedعلوم حقوق خانواده و اخلاق خانواده نیز در حوزه مواجهه انسان با خانواده و خویشان (البته در اینجا خانواده به معنای گسترده و نه هسته‌ای آن مد نظر است) پدید می‌آیند؛

enlightened جامعه‌شناسی، حقوق اجتماعی، و اخلاق اجتماعی سه شاخه‌‌ای هستند که در مواجهه با جامعه خودی تولید می‌‌گردند.

enlightened ت‌شناسی، حقوق ت، و اخلاق ت، که در تعبیر غیردقیق حقوق ی و اخلاق ی نامیده می‌شوند از طبقه‌بندی، ساماندهی و تدوین و تبویب قضایای مطرح در حوزه ت پدید می‌آیند.

enlightened بین‌الملل‌شناسی، حقوق بین‌الملل، و اخلاق بین‌الملل نیز در نتیجه مواجهه انسان با بیگانگان تولید می‌شوند؛

enlightenedزیست‌بوم‌شناسی، حقوق زیست‌بوم، اخلاق زیست‌بوم نیز در حوزه مواجهه با خلقت الهی مطرح می‌گردند. در این زمینه در میان متون دینی ما رساله حقوقی حضرت سجاد(ع) می‌تواند منبع مهمی تلقی گردد؛ زیرا سخنان گران‌بهای آن حضرت درباره محیط زیست در این رساله آمده است.

enlightenedعلم‌شناسی، حقوق علم، و اخلاق علم در حوزه مواجهه انسان با حقیقت تولید می‌شود. صاحب‌نظران در این علوم به دنبال پاسخ به این پرسش‌ها هستند که حقیقت چیست؟ ما با حقیقت چگونه باید روبرو شویم؟ در کشف حقیقت چگونه باید رفتار کنیم؟ و… . براساس همین پرسش‌ها در این حوزه مباحث مربوط به حقوق علمی، حقوق پژوهش، حقوق نقد، و اخلاق پژوهشی مطرح می‌گردد؛

enlightenedمدیریت‌شناسی منابع، حقوق مدیریت و اخلاق مدیریت شاخه‌های علمی مطرح در حوزه مواجهه با منابع هستند؛

enlightened در مواجهه با مال سه علم اقتصادشناسی (احکام گزارشی اقتصاد)، حقوق اقتصاد و اخلاق اقتصاد، تولید می‌شوند؛

enlightened جرم‌شناسی، مسائل قضاشناسی، حقوق جزا و قضا و اخلاق جزا و قضا نیز در حوزه مواجهه با خصومت و مسائل قضایی پدید می‌آیند؛

enlightened امنیت‌شناسی، حقوق امنیت و دفاع، اخلاق امنیت و دفاع هم شاخه‌هایی هستند که در مواجهه انسان با موضوع امنیت تولید می‌شوند. البته می‌توان موضوعات متعلَق مواجهه‌های انسان و حوزه‌هایی را که انسان با آنها سرو کار دارد توسعه داد که درنتیجه آن، شاخه‌های علمی نیز افزایش می‌یابند. به سخن دیگر به دلیل استقرایی بودن ساحات روابط و رفتار آدمی در عرصه هستی، تعداد رشته‌ها و شمار دانش‌های حاصل از اِعمال الگوی پیشنهادی، متغیر و متزاید خواهد بود. از آنجا که در پیشنهاد الگو، هم باید رویکرد پیشینی داشت و هم پسینی، الگوی پیشنهادی ما در عین تأثیرپذیری از وضعیت کنونی علوم انسانی، الگویی پیشینی و ناظر به صورت و وضعیت مطلوب تلقی می‌گردد.

ذکر این نکته لازم است که در این الگو، معنای گسترده علوم انسانی مد نظر بوده است. در پایان نیز باید بگویم که با جستجو در متون مقدس، مستمسکات قرآنی و روایی درخوری را برای تبیین و تأیید الگوی پیشنهادی می‌توان به دست آورد.


mailمنبع وبگاه رسمی آیت الله علی اکبر رشاد


 

 enlightenedتعریفی جامع  برای علوم انسانی میشود کرد  واقعیت رابهتر نشان دهد لذا تعریفمان را واقع بینانه تر ارائه میدهیم:

دانش توصیف ،تببین،تفسیر،پیش بینی،تقویت،اصلاح یا تغییر در کنش های انسانی است.

تفسیر:در توصیف،همانگونه که از نامش پیداست،صرفا گزارش بدون تعلیل وتحلیل از واقعیت.

مراد از تبیین درحقیقت،ابراز چرایی از یک پدیده استیعنی علاوه بر گزارش ،تحلیلی نیز از آن می آورد.

تفسیر یعنی کشف معنای نهفته در کنش انسان.پیش بینی در حقیقت،توصیف وضعیت مشاهده نشده است.پیش بینی را میتوان زاید ومولود تبین دانست.

تعبیر به کنش،هر نوع معلول های تراوش شده انسان است اعم از درونی وبیرونی.(مقاله تعریف علوم انسانی-احمد خسن شریفی)


 

enlightenedتقسیم بندی علوم انسانی بر اساس تعریف از دیدگاه علامه جعفری

تقسیم بندی بر اساس شخصیت آدمی یا من نوعی:

enlightened1-علوم انسانی مربوط به حیات طبیعی او:مانند بیولوژی،فیزیولوژی تشریح،پزشکی،آسیب شناسی،علوم انسانی در ارتباط با محیط طبیعی او.

 

enlightened2-علوم انسانی در ارتباط با گذر زمان:مانند تاریخ با رشته های گوناگونش،الف:تاریخ طبیعی انسان-ب:تاریخ ی انسان-ج:تاریخ مذهبی انسان

 

 enlightened3-علوم انسانی در ارتباط با ابعاد اقتصادی او:مانند اقتصاد فردی ،اقتصاد اجتماعی،کار انسانی واقسام وارزش آنها،تولید وتوزیع وانواع آن،توسعه اقتصاد.

 

enlightened4-علوم انسانی در ارتباط با حیات اجتماعی او:اصول ومسائل اجتماعی،مدیریت به معنای عام،ت،مردم شناسی ،حقوق با رشته های مختلف آن.جامعه شناسی،قدرت وفرد واجتماع ودولت،آزادی وفرد واجتماع ودولت.تضاد ها وتعاون ها،جبرها وآزادی ها،جنگ وصلح،علوم نظامی،انقلاب ها،تعلیم وتربیت،ثابتها ومتغیرها در شئون ووروابط اجتماع انسانها.

 

enlightened5-علوم انسانی در ارتباط با شایستگی های تکاملی او: مانند فرهنگ با عناصر گوناگون آن،فرهنگ پیشرو وففرهنگ پیشرو،ادبیات با رشته های گوناگون آن،اصول وسائل هنر،تمدن.

 

enlightened6 -علوم انسانی در ارتباط با استعداد ها وفعالیت های روانی ومغزی او: مانند علوم روانی بارشته های مختلف آنها،روانپزشکیبارشته های گوناگگونش.اصول ومسائل مربوط به فعالیتها وپدیده های ممغزی او،مانند:سیبرنتیک(شناخت ابعاد طبیعی وماشینی مغز)،حافظه،هوش ،تجسم،اراده،معرفت شناسی،تصمیم،اختیار،نبوغ،اکتشاف وشرائط آن،تجربه با اانواع مختلف آن،علم وجهل شناسی.

 

enlightened7-علوم انسانی در ارتباط با ارزش های اصلی وبایستگی ها در مسیر تکامل شخصیت فردی واجتماعی او:مانند عرفان واخلاق ومذهب.

 


منبع : مقاله علوم انسانی در گذشته و حال و آینده

 


enlightenedپیرامون طبقه بندی علوم،دیدگاه های مختلفی وجود دارد.ارسطو علوم بشری را به سه دسته تقسیم میکند: علوم نظری،علوم عملی و علوم تولیدی.این تقسیم سه گانه  در میان متفکران اسلامی با ادغام دسته سوم در دسته اول به تقسیم دوگانه علوم نظری و علوم عملی تبدیل شد.

enlightenedمعیار های طبقه بندی علوم انسانی مختلف است: طبقه بندی بر اساس علوم موجوئد و محقق ، طبقه بندی بر اساس تعامل انسان با خود،جامعه،طبیعت و خدا و طبقه بندی کلی علوم بشری بر اساس دانش مرتبه اول و مرتبه دوم، می توان علوم انسانی را به پنج دسته اصلی تقسیم نمود:علوم اجتماعی،علوم رفتاری، علوم نقلی،علوم دینی و علوم عقلی

enlightenedعلوم انسانی به لحاظ روش غالب در علم به چهار شاخه اصلی تقسیم می شود:

علوم حسی_تجربی،علوم نقلی اعم از نقلی دینی و نقلی غیر دینی ، علوم عقلی و فلسفی و علوم خیالی.بنابر طبقه بندی دیگر می توان گفت علوم انسانی یا تولید کننده و تئوری زا هستند یا مصرف کننده.البته هیچ دانشی را در علوم انسانی نمی توان تولید کننده محض یا مصرف کننده محض دانست بلکه این امر، نسبی است ولی در علوم مختلف یکی از این دو غلبه دارد.

enlightenedپدیده های انسانی مختص و روابط آن ها در علوم انسانی بحث میشود.علوم انسانی در بحث از این پدیده ها به دو گونه عمل میکند:یا گزارش پدیده های انسانی هستند یا علاوه بر توصیف پدیده ها شامل توصیف های عملی نیز می باشد.گزارش های انسانی علوم تاریخی نام دارد. اما علاوه بر توصیف،دارای حیثیت توصیهای باشند یا مربوط به حیثیت کنشی انسان است یا مربوط به حیثیت منشی و یا حیثیت مربوط به حیثیت بینشی.

enlightenedعلوم رفتاری_اجتماعی قسمی از علم انسانی هستند که ضمن تفاوت هایی که با یکدیگر دارند از ساختار و کارکرد های مشترک برخوردارند: 1-توصیف انسان مطلوب 2- توصیف انسان محقق 3- نقد  انسان محقق و تغییر آن به انسان مطلوب.

enlightenedاز آنجا که علوم انسانی متعارف ، ساحت های مختلفی دارند، از روش های متعدد در آن استفاده میکنند.علوم رفتاری - اجتماعی از  روش تجربی استفاده میکنند ، به اعتبار توصیف انسان محقق است . ولی در بعد توصیف اتسان مطلوب، وابسته به مکاتب مختلفی است که عمدتا از فلسفه متاثر هستند.حتی طبیعتگرایان نیز که مدعی اند فلسفه شان از علم منتج شده به صورت پنهان با روش غیر تجربی به توصیف انسان مطلوب می پردازند. 

فلسفه ها درانتخاب روش توصیف انسان محقق نیز مکاتب موثر هستند.هدف او می تواند کمی باشد یا کیفی ، روش او می تواند پیمایش باشد یا مشاهده مستفیم، مورد کاوی ، تحلیل گفتمان، پدیدار شناسی و مانند آنتخاب هدف،استراتژی وروش خاص برای توصیف انسان تحقق بافته به نوع فلسفه ها و کتب علمی او بستگی دارد.

enlightenedمکاتب و مبانی فلسفی در انتخاب روش ها و محتوای علوم رفتاری -اجتماعی موثر هستند. نظریه های علوم رفتاری-اجتماعی مبتنی بر مبانی فلسفی ،مکتبی و روش شناسی معنیی است.بر اساس تمایز علوم انسانی دینی از علوم انسانی سکولار علومی هستند که مبتنی بر مبانی فلسفی،مکتبی و روش شناسی دینی یا سکولار باشند.


منبع :کتاب روش شناسی علوم اجتماعی ص 55-56


تعریف روش شناسی از منظر استاد محمد تقی ایمان

روش شناسی،فرایند تولید و توسعه معرفت است که ریشه در مفاهیم هستی شناسی ،معرفت شناسی،انسان شناسی و ارزش شناختی هر حوزه پارادایمی دارد.

باآنکه روش شناسی به چارچوب های مفهومی بنیادی در ورود به واقعیت اجتماعی و تبیین آن ارجاع دارد،روش ، به طور خاص ابزار های کسب معرفت(به طور مثال پیمایش ،آزمایش،مصاحبه،پرسشنامه،مطالعه اسنادی و. )یا روش های تحلیل آن (مثلا آمار ، تحلیل متن، و محتوا و چیز های مشابه)است.

بنابر این روش شناسی ریشه در مبانی بنیادین حوزه علم دارد،در حالی که روش ابزاری است که می تواند جدا از مفاهیم بنیادین هر حوزه علم دارد،در حالی که روش ابزاری است که می توان  جدا از مفاهیم بنیادین هر حوزه علمی یا پارادایمی ، در همه پاردایم ها مورد استفاده قرار بگیرد.

روش شناسی یکی از ابزار های مهم و در عین حال یکی از معارف مبنایی در رسیدن به تولید علوم انسانی و اجتماعی است.نکته قابل توجه این است که در حوزه علم، روش شناسی با روش تحقیق معادل گرفته نشود.

بدون داشتن روش شناسی ،مسیر های کشف ،تولید و بازتولید معرفت ، با ابهام روبه رو میشود.می توان گفت که تولید معرفت مبتنی بر ارتباطی تنگاتنگ میان سه سطح معرفت شناسی ،هستی شناسی و روش شناسی است.

روش شناسی مبتنی بر معرفت شناسی و اصول موضوعه ای است که تعیین می کند جهان بینی هر علم چیست،چه اهدافی در آن جهان بینی علم دنبال می شود و در نهایت از چه روش هایی برای دستیابی به اهداف و ورود به واقعیت اجتماعی پی برد.


منبع : کتاب روش شناسی علوم انسانی نزد اندیشمندان مسلمان  ص 4-463


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

راد الکتریک توزیع کننده انواع مقاومت اهمی،ولوم و سرولوم hakimblogA کسوت سکوت سیویل سل ویبره بدنه TOOLS 200KG/1400RPM سه فاز آموزش آرایشگری زنانه فراتر از کتاب Kar va fanavari جزوه فیزیک کنکور ریاضی نمای ساختمان