بر اساس کتاب انسان شناسی
درس اول
1. تعریف انسان شناسی: هرمنظومه معرفتی را که به بررسی انسان , بعد یا ابعادی ازوجود او یا گروه و قشر خاصی از انسان ها می پردازد می توان انسان شناسی نامید.
2. انواع انسان شناسی: شیوه هایی که دانشمندان مختلف برای حل پرسش های مطرح شده درباره انسان درطول تاریخ به کار گرفته اند انواع انسان شناسی را تشکیل داده است مثل تجربی , عرفانی, فلسفی و دینی.
3. انسان شناسی خرد و کلان موضوع انسان شناسی که به طورکلی ناظر به انسان و آنچه قلمرو آن ناظر به مسائل کلی و کلان انسان و انبوه داده های تجربی درباره انسان باشد انسان شناسی کلان است برخلاف این که درباره بعد خاصی از انسان بحث شود که خرد نام دارد.
خلاصه درس اول:
• هر منظومه معرفتی را که به بررسی انسان بعد یا ابعادی از وجود او یا گروه و قشری خاص از انسان ها می پردازد می توان انسان شناسی نامید. • برای شناخت انسان از روش های گوناگون تجربی عرفانی فلسفی و دینی می توان بهره گرفت
• در روش انسان شناسی دینی از متون دین بهره گرفته می شود.
• در انسان شناسی کلان یا کل نگر انسان به طورکلی مورد بررسی قرار می گیرد.
• در انسان شناسی خرد یا جز نگر ازانسان درشرایط زمن مکان یا از بعدی خاص سخن گفته می شود.
• اهمیت انسان شناسی در چهار چوب اندشه بشری آن است که تبیین معنای زندگی عقلانیت نظام های اجتماعی موجودیت و اعتبار علوم انسانی تبیینی و سوگیری علوم انسانی و تحقیقات اجتماعی به آن وابسته است.
• اهمیت انسان شناسی در چار چوب معارف قرآن است که اولا انسان شناسی راه گشای شناخت خداست ثانیا تبیین بحث وحی , نبوت و معاد متاثر از انسان شناسی است.
• انسان شناسی معاصربه دلیل ناسازگاری نظریات موجود در آن فقدان انسجام درونی این نظریات نبود داور کارآمد و مورد اتفاق و نادیده گرفتن گذشته و حیات پس از مرگ انسان دچار بحران است. • مهمترین ویژگی و مزایای انسان شناسی دینی عبارت اند از: جامعیت , اتقان, توجه به مبدا و معاد و بینش ساختاری.
درس دوم:
آفرینش انسان
خلاصه:
• در قرآن از واژه هایی نظیر انسان , بشر, اناس , انس , انسی , اناسی, و بنی آدم برای اشاره به انسان استفاده شده است.
• فصاحت و بلاغت سبب به کار بردین واژه های گوناگونی برای اشاره به انسان در قرآن شده است.
• در مورد واژه انسان و آدم و انس و اناس و ناس, بشر , تفاوت هایی فی الجمله وجود دارد که توضیح داده خواهد شد.
• برخی آیات قرآن درباره آفرینش نخستین انسان , ناظر به حضرت آدم علیه السلام و برخی دیگر ناظر به انسان های بعدی است.
• آیات قرآن دلالت دارد که حضرت آدم علیه السلام مستقیما از خاک آفریده شده است نه ازنسلی دیگر.
• قرآن کریم حضرت آدم علیه السلام را ابوالبشر معرفی کرده است.
درس سوم
خلاصه
• برخی آیات به مراحل گوناگون آفرینش انسان اشاره دارد.
• بیان قرآن درباره منشا آفرینش انسان گوناگون است: گاه از آب جهنده, گاه از گل , گاه از نطفه, گاه از گل خشک شده, و گاه از گل چسبنده بع عنوان ماده اولیه آفرینش انسان نام برده است. • میان این منشأ های گوناگون تعارضی وجود ندارد, بلکه هریک به مرحله ای خاص اشاه دارد و برخی نیز مخصوص حضرت آدم علیه السلام است. • درآیات قرآن پنج بار به نفخ روح اشاره شده است.
• روح در قرآن کاربردهای متنوع و گوناگونی دارد, نظیر روح القدس, روح الامین , روح منه, و روح. • آنچه مسلم است روح در قرآن دو کاربرد حقیقی دارد: یکی در مورد روح انسان ؛ دیگری در مورد موجودی از سنخ فرشتگان است. • اطلاق روح بر فرشتگان و موجود همسنگ فرشته با اطلاق روح به روح انسان , وجه مشترکی دارد . وجه اشتراک عبارت است از مخلوقی دارای حیات و شعور.
• در تعبیرهایی نظیر من روحی» اضافه شدن روح به یاء نسبت اضافه تشریفی است نه اضافه ملکی یا اختصاصی.
درس چهارم
خلافت الهی
خلاصه • خلیفه یعنی جانشین و از مجموع آیات می توان دریافت که خداوند انسان را جانشین خود برروی زمین قرار داده است.
• از مجموع آیات و روایات به دست می آید که ملاک خلافت و جانشینی داشتن علم جامع است.
• ملائک برخی اسما را می دانستند
• مراد از اسما هم اسمای خدا هم مخلوقات است
• خلافت ویژه حضرت آدم علیه السلام نبود و هرانسان نیک سرشت راست جوی و حق مدار همانند پیامبران و امامان نیز دارای چنین مقامی است.
• انسان کامل تا پایان خلقت جانشین خدا بر روی زمین خواهد بود زیرا غرض اصلی آفرینش تحقق خلافت الهی روی زمین بوده است.
• درباره کرامت انسان سه دیدگاه وجود دارد:1.هرانسانی برهر موجودی کرامت و شرافت دارد 2. انسان کامل برهر موجودی شرافت و کرامت دارد. 3. انسان از هرموجودی پست تر است. • مکتب اومانیسم طرفدار آن است که هرانسانی از هرموجودی شریف ترو برتر است و انسان محور هستی است. • آیات قرآن درباره کرامت انسان متفاوت هستند و از چنبه های گوناگون درباره انسان مطالبی بیان شده است.
• مفهوم کمال هم می تواند مفهومی حقیقی و وجود شناختی باشد هم می تواند مفهومی ارزشی باشد. • برخی فضیلت ها یا کاستی و ناپسندها که قرآن برای انسان قائل شده است جنبه تکوینی دارد نه ارزش اخلاقی
• ارزش اخلاقی انسان در پیوند با اختیارمطرح می شود.
درس پنجم
اختیار انسان
خلاصه: • قرآن انسان را موجودی مختار می داند
• از نشانه ها و آیات قرآنی که بر اختیار آدمی دلالت دارند , آیات مربوط به آزمایش و ابتلا, وعد و وعید و عهد و میثاق هستند.
• اختیار در محاورات عرفی و تخصصی چهار کاربرد دارد:
1. درمقابل اضطرار
2. در مقابل اکراه
3. در برابر جبر
4. به معنای گزینش و انتخاب.
• ملاک مسئولیت و تکلیف , اختیار به معنای گزینش و انتخاب آزاد است.
• آیات قرآن به صراحت بر مختار بودن انسان دلالت دارند. برخی آیات که ظاهرآن ها هم نوعی جبراست , برای تذکر و رفع غفلت از کسانی است که می پندارند چه خداباشد چه نباشد, چه بخواهد, یا نخواهد, هرکاری را می توانند انجام دهند.
• جبرهنگامی است که اراده خدا در عرض اراده انسان یا جانشین اراده انسان باشد, در حالی که اراده خدا در طول اراده انسان است واراده, علم, و قضای الهی , برفعل اختیاری انسان تعلق گرفته است.
• آنچه جبر فلسفی شمرده شده , برداشتی نادرست از قاعده علیت تامه است . براساس این قاعده هرگاه علت تامه یک معلول تحقق یابد , آن معلول محقق خواهد شد. اما در فعل انسان, اراده و اختیار او جزء اخیر علت تامه است و تا این اراده و اختیار نباشد علت فعل تمام نمی شود.
• تاثیرمحیط طبیعی و عوامل وراثتی انکار ناپذیرند, اما این عوامل طبیعی و وراثتی از انسان سلب اختیار نمی کنند. و آدمی اگر بخواهد می تواند به رغم همه آن ها کاری را انجام دهد یا ترک کند.
• تاریخ امری انتزاعی است که واقعیت خارجی ندارد. از این رو قوانین مطلق حقیقی خاص خود نیزنمی تواند داشته باشد, زیراکشف قانون با تجربه و تکرار میسراست, در حالی که تاریخ تکرار پذیر نیست.
• جامعه امری است اعتباری و از دیگاه فلسفی وجود حقیقی ندارد به این بیان که جامعه چیزی نیست جز افراد انسان که کنار هم جمع شوند و روابطی دارند.حال که جامعه امری اعتباری شد نمی تواند قوانین حقیقی داشته باشد. برفرض که بپذیریم جامعه دارای قوانینی است اولا این قوانین را افراد وضع کرده اند بنابراین می توانند آن را تغییر دهند ؛ ثانیا وجود این قوانین از افراد سلب اختیاری نمی کند. قانون شکنی ها و ناهنجاری های فراوان بهترین گواه این مطلب است. درس ششم شرایط اختیار و انتخاب خلاصه مطالب • کمال انسان به انتخاب گری آزاد اوست
• انتخاب گری آزاد انسان چهارشرط دارد: 1. شناخت 2. گرایشهای متضاد 3. قدرت انتخاب و تصمیم 4. وجود زمینه های تحقق خارجی. • آیات قرآن بر توانایی شناخت در وجود انسان تاکید دارند.
• علم در دید فلسفی سه گونه است: 1. علم ناآگاهانه که انسان از آن خبر ندارد. 2. علم نیمه آگاهانه که انسان از آن غافل است و با اندک توجهی از آن آگاه می شود. 3. علم آگاهانه که انسان می داند که می داند. • کارکردهای قلب درقرآن عبارتند از: 1. شناخت حضوری و حصولی 2. احساسات و عواطف 3. ایمان 4. انتخاب.
• قرآن برای انسان شناخت هایی قائل است که از را ه هایی غیرعادی به دست می آیند از جمله این راه ها می توان به وحی , الهام, و مکاشفه اشاره کرد. • ابزار شناخت انسان محدود است از این رو حکمت الهی اقتضا می کند که راه دیگری که همان وحی باشد برای بشر قرار دهد.
• دانش عادی چه حصولی چه حضوری در اختیار همه انسان ها است.
• دانش غیرعادی چه حصولی و چه حضوری دراختیار برخی انسان هاست.
• علم نبوت از انواع علم غیرعادی است وکه در اختیار پیامبران است.
• خداوند از طریق وحی همه علومی ار که برای هدایت انسان ضروری است بر او عرضه کرده است.
درس هفتم
شرایط اختیار و ا نتخاب
خلاصه:
• قدرت انسان را می توان به چهارقسمت تقسیم کرد: 1. قدرت طبیعی یا فیزیکی 2. قدرت تکنیکی 3. قدرت اجتماعی 4. قدرت متافیزیکی
• قدرت فیزیکی انسان به حسب مورد به سه دسته تقسیم می شود:
1. قدرت طبیغی که در طبیعت اعمال می کند 2. قدرت طبیعی که درمورد جانداران به کار می برد 3. قدرتی که بر انسان های دیگر اعمال می کند.
• قدرت تکنیکی به دوصورت اعمال می گردد: 1. به کمک علوم تجربی و عادی 2. به کمک علوم غیرعادی. • اراده تبلور میل فطری است یعنی هیچ گاه اراده ای نمی کنیم مگر این که میلی برانگیخته شده باشد. • یکی از تقسیمات معروف در روانشناسی میل های باطنی را به چهار دسته تقسیم می کند: 1. غرایز 2. عواطف 3. انفعالات 4. احساسات.
• گزینش در جایی طرح می شود که چند خواست متعارض در مقام ی وجود داشته باشد و انسان مجبور باشد یکی را و دیگری را ترک کند.
• شخصیت طلبی میل به بقا و میل به خدا از جمله میل های فطری انسان است. درس هشتم معیار انتخاب خلاصه: • ازیک دید خواسته های انسان به دو دسته فردی و اجتماعی تقسیم می شوند.
• از نگاهی دیگر می توان خواسته های انسان را به دودسته عادی و روحی تقسیم کرد.
• از نگاه سوم تمایلات انسان را می توان به سه دسته تقسیم کرد1. مادیو فیزیولوژیک 2. روانی وروحی سطح پایین 3. روانی و روحی عالی مثل آزادی طلبی.
• برای شناخت راه نیازمند جهان بینی هستیم.
• براساس جهان بینی مجموعه ای از دستورالعمل ها فراهم می آید که منفعت و مصلحت نهایی انسان را تامین می کند این مجموعه را ایدئولوژی گویند.
• خطوط کلی جهان بینی اسلامی سه چیز است: 1. شناخت خدا 2. شناخت معاد 3. شناخت رابطه دنیا با آخرت وزندگی ابدی.
• قرآن در آیات بسیاری برمسئله معاد تاکید دارد.
درس نهم
معاد
خلاصه:
• بحث معاد در قرآن بسیار گسترده است و می توان گفت که یک سوم قرآن درباره معاد است.
• اصولا باور معاد مبتنی بر این است که در انسان حقیقتی وجود دارد که با متلاشی شدن و فنای بدن از بین نمی رود؛ زیرا معنای معاد آن است که هرفردی که در این عالم به وجود می آید همین فرد در رستاخیز زنده می شود و تاابد زنده خواهد بود پس بین این انسان و انسانی که در آخرت زنده می شود هوهویت و این همانی برقرار است.
• معاد وقتی معنا می یابد که انسان روحی داشته باشد که مستقل از بدن باقی بماند و دوباره به بدن بازگردد.
• روح , جوهری غیر مادی است , زیرا اگر مادی باشد خواص ماده از جمله زوال ناپذیری را خواهد داشت و برای اعتقاد به معاد کافی نیست.
• عنصر اساسی در وجود انسان روح است که به بقای آن انسانیت انسان باقی می ماند.
• آیات بسیاری از قرآن کریم بر وجود روح و بقای آن پس از مرگ تاکید دارند.
• آیاتی نظیر آیه 85 سوره اسرا ( قل الروح من امر ربی) و آیه 14 سوره مومنون ( ثم انشاناه خلقا آخر) بر تجرد روح دلالت دارند.
درس دهم
شبهات معاد
خلاصه:
• روش قرآن در بحث با منکران معاد آن است که ابتدا آن ها را خلع سلاح کرده به آنان می گوید: شما برای ادعای خود دلیلی ندارید. سپس به شبهات پاسخ می دهد و در نهایت نمونه هایی از احیای دوباره را ارائه می کند.
• قرآن به این شبهه که آیا خدا قادر به زنده کردن مردگان است و نیز این شبهه که مردگان نیست و نابود شده چگونه می توانند زنده شوند پاسخ می گوید.
• در قرآن کریم آیات فراوانی بیان گر زنده کردن مردگان در این دنیاست.
• آیات دلالت دارند که مردگان قابلیت زنده شدن دارند.
• آیات دلالت دارند که خداوند برزنده کردن مردگان تواناست.
• آیاتی دلالت دارد که خدا با علم بی نهایت خود می داند که کدام روح برای کدام بدن است و هرشخص در دنیا چه کارهایی انجام داده است.
درس یازدهم
اثبات معاد
خلاصه:
• اولین دلیل برضرورت معاد تعبدی است . پس از آن که اثبات شد که قرآن کلام خداست و خدا معاد را وعده داده است و خدا خلف وعده نمی کند معاد اثبات می شود.
• برخی آیات باور به معاد را هم سنگ اعتقاد به توحید و برخی آیات مایه سعادت و رستگاری دانسته و برخی آیات باور نداشتن به معاد را موجب عقاب الهی جهنم و شقاوت برشمرده اند. • قرآن به دوبرهان عقلی براثبات معاد اشاره فرموده است: -
برهان اول:
از تفکر در آسمان ها , زمین و مخلوقات پی می بریم که آفرینش عبث نیست و هدفی در کار است. تقریر برهان به شرح ذیل است: خداوند متعال کاربیهوده نمی کند زیرا حکیم است. همه جهان و جهانیان نابود شدنی هستند و نابود می شوند. اگر معادی در کار نباشد خلق جهان عبث خواهد بود. - برهان دوم: اگر معاد نباشد انسان ها به آنچه استحقاق دارند, نمی رسند و این با عدالت خداوند سازگار نیست.
• درآیات قرآن نشانه ها و ویژگی هایی برعالم قیامت برشمرده شده که برخی از آن ها عبارت اند از : زله ای غیرقابل مقایسه با زله های دنیایی, فروپاشیدن کوه ها , گداخته و ذوب شدن آسمان ها , جمع شدن ماه و خورشید, خاموش شدن ستارگان و شکافته شدن آسمان.
درس دوازدهم
رابطه دنیا و آخرت
خلاصه:
• شکل دهی مطلوب به افعال اختیاری در گرو شناخت انسان از زندگی آخرت است.
• صرف دانستن این که زندگی آخرت وجود دارد برای اثرگذاری بر اعمال کافی نیست بلکه باید دانست که میان افعال و زندگی آخرت رابطه هست.
• برخی پنداشته اند هرکس در دنیا خوش باشد درآخرت نیز خوشبخت است. برخی گمان کرده اند هرکس دردنیا خوشبخت باشد در آخرت بدبخت است اما از نظر قرآن اساس خوشبختی و بدبختی درآخرت , اعمال , رفتار و گفتار این دنیا است. خوشی و ناخوشی ظاهری در این دنیا تعیین کننده نیست.
• احباط عبارت است از این که عمل شر و ناپسندی, کارهای خیر را از میان ببرد.
• تکفیر عبارت است از این که عمل خیری نتیجه و آثار عمل یا عمل یا اعمال شر را ازبین ببرد.
• آیات قرآن دلالت دارد که انسان همان کاری را که انجام داده است در آخرت خواهد دید. • اعمال در دنیا در واقع صورت و شکلی اخروی دارد که اگر نیک باشد به صورت نیک و اگر بد باشد به صورت بد ظاهر خواهد شد.
• از آیات قرآنی چنین دریافت می شود که میان اعمال دنیایی با نتیجه آن در آخرت رابطه تکوینی و حقیقی برقرار است.
اشتراک گذاری در تلگرام

انواع انسان شناسی بر اساس روش
الف : انسان شناسی تجربی :
در این نوع انسان شناسی با روش تجربی انسان مورد بررسی قرار میگیرد که می تواند در همه علومی که از روش تجربی مدد میگیرند ، کاربرد داشته باشد.و این به آن معنا نیست که تنها پوزیتویسم ها از این روش استفاده می کنند چرا که اصل روش تجربی اگر مبانی اسلامی که در بخش دوم از گفتار اول مطرح شد ، مخالفت نداشته باشد، این روش می تواند کار ساز باشد و در جامعه شناسی ، روان شناسی ، علوم ی ، اقتصاد و حتی علوم تربیتی ، مدیریت و شاخه هایی از علم حقوق استفاده میشود.
ب: انسان شناسی شهودی یا عرفانی :
موضوع انسان در این بخش انسان کامل است که یکی از سرفصل های مهم انسان شناسی عمومی است (کتاب فطرت ص 138)مقصود از کمال وجودی هر چیزی ، به فعلیت رسیدن استعداد های بالقوه آن است و اینکه انسان می تواند با گام برداشتن در راه خدا به اعلی علیین برسد.که مراد از کمال در این تحقیق ، معرفت و شناخت خداوند متعال از طریق کشف و شهود است.(فصلنامه آیین حکمت سال هشتم شماره 28 مقاله ریشه یابی انسان کامل در روایت شیعه : ص 127-128)
ج: انسان شناسی فلسفی :
انسان شناسی فلسفی بر اساس ماهیتی که دارد ، انسان کلی را مورد نظر قرار می دهد که به صورت قضیه حقیقیه مورد بررسی قرار می گیرد.فلاسفه ای چون سقراط ، افلاطون ، ارسطو، ابن سینا ، فارابی و ملاصدرا از منادیان این دانش شمرده میشوند.
د: انسان شناسی دینی :
در این نوع انسان شناسی ابعاد، ویژگی ها ،حقائق و ارزش های گوناگون انسانی از طریق مراجعه به متون دینی به دست می آید.پاره ای از اشکالات در انسان شناسی تجربی و فلسفی و عرفانی باعث شده که بهترین راه برای شناخت انسان، روش دینی و وحیانی باشد.چرا که حقیقت انسان، همانند کتابی است که کسی جز مصنف آن کتاب نمی تواند به خوبی آن را بدون نقص توضیح دهد. سه ویژگی عمده در این روش عبارت است از جامعیت ، توجه به مبدا و معاد و اتقان در دلائل.
(چیستی انسان شناسی ص 42-43 _انسان شناسی اسلامی /جهرمی :ص19-20_انسان شناسی اسلامی /خسروپناه: ص30-31)
انسان شناسی مکاتب غیر اسلامی مدرن
در مدل اثباتی ، انسان ها منطقی و به دنبال برخورداری از منافع و لذائذ دنیوی هستند.انسان بر اساس علل خارجی رفتار می کند به نحوی که علل یکسان آثار مشابهی بر او می گذارد.شناخت انسان بر اساس مشاهده رفتار او و آنچه در واقعیت بیرونی اتفاق می افتد ، ممکن میشود.در این فرض اصالت با نتیجه انگاشته می شود نه با فرایند و آنچه که مهم است خروجی آن است که به محیط و اینکه صرفا انسان را مانند سائر امور و اشیاء مکانیکی یک موجود خطی و منظم قرار می دهد اکتفاء میکند. بر اساس این رویکرد روش شناختی که عمده نظریه پردازان آن هم زیست شناس بودند تا جامعه شناس ، مدل های ریاضی وار را بر انسان و جامعه تعمیم می دادند.در حالی که نقش اراده و روح را کاملا خارج و خرافی می دانستند.
( کتاب روش شناسی علوم انسانی نزد اندیشمندان مسلمان ص 600-601-602_ مقاله نگاهی به اصول روش شناسی ها در تحقیقات علمی ص 58)
رحیم پور ازغدی در کتاب گفتگوی انتقادی در علوم اجتماعی می نویسد: ( آدام اسمیت که پدر اقتصاد اقتصاد کلاسیک جدید غرب است، زیست شناسی خوانده بود.بعد هم به نگره های اصلی اقتصادی و جامعه شناختی اش را بر اساس انگیزه های زیست شناسانه و غریزی ، تئوریزه کردپارتو که اقتصادریاضی را تبلیغ می کرد مقلدانه، مدعی جامعه شناسی ریاضی وار شد که یعنی می خواهم با مدل ریاضی ، جامعه را تحلیل کنم و به روح و اخلاق و معنویت ، کاری ندارم چون اینها خرافی و غیر ریاضی اند!!امثال این آدم به جامعه شناسی جبر گرای حیوانی و به انسان شناسی غیرعقلانی رسیدند تا سرمایه داری لجام گسیخته را تئوریزه کرده و شعار پیشرفت را تقدیس کنند. پارتو را ملاحظه می کنید که جامعه شناسی اش را بر اساس این تعریف از انسان ، تاسیس کرده که ذاتا موجودی غیر عقلانی و خرافی است و می گوید خرافات ،فقط شکل یا جای خود را عوض می کنند و الا در همه رفتار های فردی و اجتماعی انسان ها ، همواره خرافات وجود دارد و البته همه مفاهیم اخلاقی مثل ایثار و گذشت و هرچه را بر خلاف فسانیت خود محور فردی باشد، خرافی می داند. همه اینها ، مفروضات جامعه شناسی اوست.حتی عقده های جنسی شخصی رهبران جامعه ها را منشاء تاثیر گذار در اخلاق جنسی یک جامعه می داند.) ( گفتگوی انتقادی در علوم اجتماعی ص 157-158)
روش شناسی تفسیری به عنوان یک رویکرد انسان مدار ، اهمیت زیادی به آزادی فرد ، تجربه با معنا و آگاهی او می دهد.این دیدگاه ضمن دفاع از اختییار به جای جبر ، معقد است که آگاهی ، در مقایسه با دیگر عوامل اجتماعی تاثیر بیشتری بر کنش اجتماعی دارد.بر این اساس ، توانمندی انسان در خلق نمودن به جای قرار گرفتن در شرائط و زمینه های از قبل تعیین شده مورد حمایت قرار میگیرد. تفسیر گرایان معتقد به اصالت محقق، اصالت فرایند ، اصالت صدق تا حقیقت ، اصالت عمل ، صالت تفسیر تا تحلیل هستند و انسان را موجودی فعال تا موجودی منظم می دانند.( نگاهی به اصول روش شناسی ها در تحقیقات علمی : ص 59)
نکته مهمی که در این سبک از روش شناسی وجود دارد و در هرمنوتیک فلسفی از هایدگر موجود است بحث از شناخت انسان است و انسان را به عنوان مبدا شناسایی در فلسفه می داند کاری که برخی از متفکرین معاصر مثل عبدالحسین خسروپناه در فلسفه اسلامی انجام دادند. در کتاب روش شناسی علوم اجتماعی دیدگاه هایدگر را اینطور تحلیل میکند: (پرسش فلسفی هایدگر پرسش از هستی است و این که چرا به جای هیچ ، موجودات یافت میشوند؟ چرا عدم به وجود تبدیل شده است و اساسا هستی چیست ؟به نظر هایدگر ، این پرسش مورد غفلت فلسفه غرب قرار گرفته است.فیلسوفان غرب به دنبال شناخت موجودات اند نه شناخت وجود وچون خود وی ، اهتمام بسیاری به مسئله هستی داشت او را فیلسوف اگزستانسیالیست می دانند. هایدگر از توصیف وجود خود آغاز می کند.تنها وجودی که به صورت انضمامی با انسان عجین است، وجود خود انسان است. بنابر این برای شناخت هستی باید همین انسان را شناخت و هستی انسان به یک معنا مبدا شناسایی است.چون انسان نه تنها هست ، بلکه از معنای هستی و بودن فهمی دارد.)
( روش شناسی علوم اجتماعی ص 201_این استدلال مقداری شبیه استدلال دکارت از اندیشیدن و وجود مقدم خود بر سائر وجودات دارد هرچند مبانی روش شناختی این دو متفاوت است ( تاملات در فلسفه اولی / رنه دکارت ص 37 تا ص 42)
در خصوص نگرش انتقادی دکتر محمد تقی ایمان در مقاله نگرشی به اصول روش شناسی هادر تحقیات علمی می نویسد : نگرش انتقادی معتقد است که انسان ها دارای توانایی بالایی از خلاقیت و سازگاری می باشند. انسانها به واسطه شرائط و عوامل اجتمتعی محدودمی شوند و یکدیگر را بر اساس توجیه شرائط موجود که آن را قابل جلوه می دهند به خدمت می گیرند. در این شرائط ( سلطه ) عقائد، توام با فریب و نیرنگ می باشد که ثمره آن آگاهی کاذب در جلوگیری از درک صحیح مردم از تواناییهای آنهاست. روریکرد انتقادی در توصیف انسان ، دیدگاه اثباتی را به علت اینکه اراده را نادیده می گیرد و آن را مقهور شرائط می داند ، مورد انتقاد قرار می گیرید و آن را مقهور شرائط می داند ، مورد انتقاد قرار میگیرد. نظریه اثباتی منجر به شی شدن انسان می شود که نتیجه آن بیگانگی انسان از خویشتن و نیروهای خلاقانه اوست. انسان در این دیدگاه با داشتن توانایی های نهان و قدرت خلاقیت برتر در ایجاد تغییرات و قدرت انطباق با شرائط ، بین جبر و اختیار قرار دارد. کسب معرفت از قوانین واقعی جهان باعث توانمندی در تغییر وضع موجود جهت رسیدن به وضع مطلب می گردد انسان تارخی به سر می برد ولی رهایی از این محدویتها از سوی انسان امکان پذیر است علوم اجتماعی انتقادی به دنبال کشف قوانین ثابت رفتار انسان نیست ، چون در این دیدگاه قوانین غیر قابل تغییر وجود ندارد. محدودیتاهای ناشی از زیر ساختهای اجتماعی بر رفتار انسان می گذارد که انسان با درک ورود به تضاد ، می تواند قوانین موجود جامعه را تغییر دهد.
( همان ص 59 - 60_ کتاب روش شناسی علوم انسانی ننزد اندیشمندان مسلمان ص 546-547_ همچنین ر ک ارزیابی پارادایمی انسان به عنوان عنصر اساسی در در طراحی پارادایم الهی ص37_ پارادایم شبکه ای /عبدالحمید واسطی : ص 24 )
مقاله نگاهی به انسان و واقعیت در روش شناسی علوم انسانی
نویسنده : علیرضا زارعی
اشتراک گذاری در تلگرام
رکاب اول
رشد اتفاقی نیست: آماده سازی ذهنی
بزرگ ترین اصل به چالش کشیدن خودتان است، نسبت به فهم هیچ مسئله ای واهمه نداشته باشید، اقدام کنید درصورتی که خودتان را نسبت به برنامه ای نیازمند می دانید.
برنامه بریزید و بدانید که روز های حسرت شما به زودی خواهد آمد مگر اینکه خودتان را برای رشد آماده کرده اید،هیچ رشدی بدون درد نیست ، دردتان را به یک مسئله منعطف کنید که برای ادامه دادن در مسیر حیاتی است و آن هدف نهائی شماست.سعی کنید بدون هدف اصلا وارد راه نشدید، و خودتان را مصمم کنید که تا مقدار نیاز خود را نفهمیدید، هدفی را برای خود تعیین نکنید.
نیاز را اولین محور این برنامه بدانید، هر برنامه با توجه به یک نیاز طبقه بندی میشود، نیاز برای شروع برنامه حیاتی است .
شاید نیاز شما با تناسب هدفتان ، احیتاج به سرعت و انسجام و یا استمرار داشته باشد. پس بیاموزدید که ابتدا هدف داشته باشید و هدفتان را برنامه ریزی کنید ومتناسب با نیازتان ، برنامه را طبقه بندی کنید،این باعث نفس های اول کارتان است.و در آخر خودتان را به چالش بکشید و برای هدفتان ارزش وقت گذاشتن و گذشتن از بعضی چیز ها را مد نظر داشته باشید.
وقتی بقیه خوابن تو مطالعه کن
وقتی بقیه سردرگم هستن تو تصمیمتو بگیر
وقتی بقیه در حال رویا پردازی هستن تو خودتو آماده کن
وقتی بقیه کارهارو عقب میندازن تو شروع کن
وقتی بقیه تو آرزوی چیزی هستن تو عملیش کن
وقتی بقیه حرف میزنن تو گوش کن
وقتی بقیه اخم میکنن تو لبخند بزن
وقتی بقیه جا میزنن تو ادامه بده
اشتراک گذاری در تلگرام
تعریفی جامع برای علوم انسانی میشود کرد واقعیت رابهتر نشان دهد لذا تعریفمان را واقع بینانه تر ارائه میدهیم:
دانش توصیف ،تببین،تفسیر،پیش بینی،تقویت،اصلاح یا تغییر در کنش های انسانی است.
تفسیر:در توصیف،همانگونه که از نامش پیداست،صرفا گزارش بدون تعلیل وتحلیل از واقعیت.
مراد از تبیین درحقیقت،ابراز چرایی از یک پدیده استیعنی علاوه بر گزارش ،تحلیلی نیز از آن می آورد.
تفسیر یعنی کشف معنای نهفته در کنش انسان.پیش بینی در حقیقت،توصیف وضعیت مشاهده نشده است.پیش بینی را میتوان زاید ومولود تبین دانست.
تعبیر به کنش،هر نوع معلول های تراوش شده انسان است اعم از درونی وبیرونی.(مقاله تعریف علوم انسانی-احمد خسن شریفی)
تقسیم بندی علوم انسانی بر اساس تعریف از دیدگاه علامه جعفری
تقسیم بندی بر اساس شخصیت آدمی یا من نوعی:
1-علوم انسانی مربوط به حیات طبیعی او:مانند بیولوژی،فیزیولوژی تشریح،پزشکی،آسیب شناسی،علوم انسانی در ارتباط با محیط طبیعی او.
2-علوم انسانی در ارتباط با گذر زمان:مانند تاریخ با رشته های گوناگونش،الف:تاریخ طبیعی انسان-ب:تاریخ ی انسان-ج:تاریخ مذهبی انسان
3-علوم انسانی در ارتباط با ابعاد اقتصادی او:مانند اقتصاد فردی ،اقتصاد اجتماعی،کار انسانی واقسام وارزش آنها،تولید وتوزیع وانواع آن،توسعه اقتصاد.
4-علوم انسانی در ارتباط با حیات اجتماعی او:اصول ومسائل اجتماعی،مدیریت به معنای عام،ت،مردم شناسی ،حقوق با رشته های مختلف آن.جامعه شناسی،قدرت وفرد واجتماع ودولت،آزادی وفرد واجتماع ودولت.تضاد ها وتعاون ها،جبرها وآزادی ها،جنگ وصلح،علوم نظامی،انقلاب ها،تعلیم وتربیت،ثابتها ومتغیرها در شئون ووروابط اجتماع انسانها.
5-علوم انسانی در ارتباط با شایستگی های تکاملی او: مانند فرهنگ با عناصر گوناگون آن،فرهنگ پیشرو وففرهنگ پیشرو،ادبیات با رشته های گوناگون آن،اصول وسائل هنر،تمدن.
6 -علوم انسانی در ارتباط با استعداد ها وفعالیت های روانی ومغزی او: مانند علوم روانی بارشته های مختلف آنها،روانپزشکیبارشته های گوناگگونش.اصول ومسائل مربوط به فعالیتها وپدیده های ممغزی او،مانند:سیبرنتیک(شناخت ابعاد طبیعی وماشینی مغز)،حافظه،هوش ،تجسم،اراده،معرفت شناسی،تصمیم،اختیار،نبوغ،اکتشاف وشرائط آن،تجربه با اانواع مختلف آن،علم وجهل شناسی.
7-علوم انسانی در ارتباط با ارزش های اصلی وبایستگی ها در مسیر تکامل شخصیت فردی واجتماعی او:مانند عرفان واخلاق ومذهب.
منبع : مقاله علوم انسانی در گذشته و حال و آینده
اشتراک گذاری در تلگرام

تعریف روش شناسی از منظر استاد محمد تقی ایمان
روش شناسی،فرایند تولید و توسعه معرفت است که ریشه در مفاهیم هستی شناسی ،معرفت شناسی،انسان شناسی و ارزش شناختی هر حوزه پارادایمی دارد.
باآنکه روش شناسی به چارچوب های مفهومی بنیادی در ورود به واقعیت اجتماعی و تبیین آن ارجاع دارد،روش ، به طور خاص ابزار های کسب معرفت(به طور مثال پیمایش ،آزمایش،مصاحبه،پرسشنامه،مطالعه اسنادی و. )یا روش های تحلیل آن (مثلا آمار ، تحلیل متن، و محتوا و چیز های مشابه)است.
بنابر این روش شناسی ریشه در مبانی بنیادین حوزه علم دارد،در حالی که روش ابزاری است که می تواند جدا از مفاهیم بنیادین هر حوزه علم دارد،در حالی که روش ابزاری است که می توان جدا از مفاهیم بنیادین هر حوزه علمی یا پارادایمی ، در همه پاردایم ها مورد استفاده قرار بگیرد.
روش شناسی یکی از ابزار های مهم و در عین حال یکی از معارف مبنایی در رسیدن به تولید علوم انسانی و اجتماعی است.نکته قابل توجه این است که در حوزه علم، روش شناسی با روش تحقیق معادل گرفته نشود.
بدون داشتن روش شناسی ،مسیر های کشف ،تولید و بازتولید معرفت ، با ابهام روبه رو میشود.می توان گفت که تولید معرفت مبتنی بر ارتباطی تنگاتنگ میان سه سطح معرفت شناسی ،هستی شناسی و روش شناسی است.
روش شناسی مبتنی بر معرفت شناسی و اصول موضوعه ای است که تعیین می کند جهان بینی هر علم چیست،چه اهدافی در آن جهان بینی علم دنبال می شود و در نهایت از چه روش هایی برای دستیابی به اهداف و ورود به واقعیت اجتماعی پی برد.
منبع : کتاب روش شناسی علوم انسانی نزد اندیشمندان مسلمان ص 4-463
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت