انواع انسان شناسی بر اساس روش

الف : انسان شناسی تجربی :

در این نوع انسان شناسی با روش تجربی انسان مورد بررسی قرار میگیرد که می تواند در همه علومی که از روش تجربی مدد میگیرند ، کاربرد داشته باشد.و این به آن معنا نیست که تنها پوزیتویسم ها از این روش استفاده می کنند چرا که اصل روش تجربی اگر مبانی اسلامی که در بخش دوم از گفتار اول مطرح شد ، مخالفت نداشته باشد، این روش می تواند کار ساز باشد و در جامعه شناسی ، روان شناسی ، علوم ی ، اقتصاد و حتی علوم تربیتی ، مدیریت و شاخه هایی از علم حقوق استفاده میشود.

ب: انسان شناسی شهودی یا عرفانی :

موضوع انسان در این بخش انسان کامل است که یکی از سرفصل های مهم انسان شناسی عمومی است (کتاب فطرت ص 138)مقصود از کمال وجودی هر چیزی ، به فعلیت رسیدن استعداد های بالقوه آن است و اینکه انسان می تواند با گام برداشتن در راه خدا به اعلی علیین برسد.که مراد از کمال در این تحقیق ، معرفت و شناخت خداوند متعال از طریق کشف و شهود است.(فصلنامه آیین حکمت سال هشتم شماره 28 مقاله ریشه یابی انسان کامل در روایت شیعه : ص 127-128)

ج: انسان شناسی فلسفی :

انسان شناسی فلسفی بر اساس ماهیتی که دارد ، انسان کلی را مورد نظر قرار می دهد که به صورت قضیه حقیقیه مورد بررسی قرار می گیرد.فلاسفه ای چون سقراط ، افلاطون ، ارسطو، ابن سینا ، فارابی و ملاصدرا از منادیان این دانش شمرده میشوند.

د: انسان شناسی دینی :

در این نوع انسان شناسی ابعاد، ویژگی ها ،حقائق و ارزش های گوناگون انسانی از طریق مراجعه به متون دینی به دست می آید.پاره ای از اشکالات در انسان شناسی تجربی و فلسفی و عرفانی باعث شده که بهترین راه برای شناخت انسان، روش دینی و وحیانی باشد.چرا که حقیقت انسان، همانند کتابی است که کسی جز مصنف آن کتاب نمی تواند به خوبی آن را بدون نقص توضیح دهد. سه ویژگی عمده در این روش عبارت است از جامعیت ، توجه به مبدا و معاد و اتقان در دلائل.

(چیستی انسان شناسی ص 42-43 _انسان شناسی اسلامی /جهرمی :ص19-20_انسان شناسی اسلامی /خسروپناه: ص30-31) 

enlightenedانسان شناسی مکاتب غیر اسلامی مدرن

در مدل اثباتی ، انسان ها منطقی و به دنبال برخورداری از منافع و لذائذ دنیوی هستند.انسان بر اساس علل خارجی رفتار می کند به نحوی که علل یکسان آثار مشابهی بر او می گذارد.شناخت انسان بر اساس مشاهده رفتار او و آنچه در واقعیت بیرونی اتفاق می افتد ، ممکن میشود.در این فرض اصالت با نتیجه انگاشته می شود نه با فرایند و آنچه که مهم است خروجی آن است که به محیط و اینکه صرفا انسان را مانند سائر امور و اشیاء مکانیکی یک موجود خطی و منظم قرار می دهد اکتفاء میکند. بر اساس این رویکرد روش شناختی که عمده نظریه پردازان آن هم زیست شناس بودند تا جامعه شناس ، مدل های ریاضی وار را بر انسان و جامعه تعمیم می دادند.در حالی که نقش اراده و روح را کاملا خارج و خرافی می دانستند.

( کتاب روش شناسی علوم انسانی نزد اندیشمندان مسلمان ص 600-601-602_ مقاله نگاهی به اصول روش شناسی ها در تحقیقات علمی ص 58)

 

رحیم پور ازغدی در کتاب گفتگوی انتقادی در علوم اجتماعی می نویسد: ( آدام اسمیت که پدر اقتصاد اقتصاد کلاسیک جدید غرب است، زیست شناسی خوانده بود.بعد هم به نگره های اصلی اقتصادی و جامعه شناختی اش را بر اساس انگیزه های زیست شناسانه و غریزی ، تئوریزه کردپارتو که اقتصادریاضی را تبلیغ می کرد مقلدانه، مدعی جامعه شناسی ریاضی وار شد که یعنی می خواهم با مدل ریاضی ، جامعه را تحلیل کنم و به روح و اخلاق و معنویت ، کاری ندارم چون اینها خرافی و غیر ریاضی اند!!امثال این آدم به جامعه شناسی جبر گرای حیوانی و به انسان شناسی غیرعقلانی رسیدند تا سرمایه داری لجام گسیخته را تئوریزه کرده و شعار پیشرفت را تقدیس کنند. پارتو را ملاحظه می کنید که جامعه شناسی اش را بر اساس این تعریف از انسان ، تاسیس کرده که ذاتا موجودی غیر عقلانی و خرافی است و می گوید خرافات ،فقط شکل یا جای خود را عوض می کنند و الا در همه رفتار های فردی و اجتماعی انسان ها ، همواره خرافات وجود دارد و البته همه مفاهیم اخلاقی مثل ایثار و گذشت و هرچه را بر خلاف فسانیت خود محور فردی باشد، خرافی می داند. همه اینها ، مفروضات جامعه شناسی اوست.حتی عقده های جنسی شخصی رهبران جامعه ها را منشاء تاثیر گذار در اخلاق جنسی یک جامعه می داند.) ( گفتگوی انتقادی در علوم اجتماعی ص 157-158)

روش شناسی تفسیری به عنوان یک رویکرد انسان مدار ، اهمیت زیادی به آزادی فرد ، تجربه با معنا و آگاهی او می دهد.این دیدگاه ضمن دفاع از اختییار به جای جبر ، معقد است که آگاهی ، در مقایسه با دیگر عوامل اجتماعی تاثیر بیشتری بر کنش اجتماعی دارد.بر این اساس ، توانمندی انسان در خلق نمودن به جای قرار گرفتن در شرائط و زمینه های از قبل تعیین شده مورد حمایت قرار میگیرد. تفسیر گرایان معتقد به اصالت محقق، اصالت فرایند ، اصالت صدق تا حقیقت ، اصالت عمل ، صالت تفسیر تا تحلیل هستند و انسان را موجودی فعال تا موجودی منظم می دانند.( نگاهی به اصول روش شناسی ها در تحقیقات علمی : ص 59)

نکته مهمی که در این سبک از روش شناسی وجود دارد و در هرمنوتیک فلسفی از هایدگر موجود است بحث از شناخت انسان است و انسان را به عنوان مبدا شناسایی در فلسفه می داند کاری که برخی از متفکرین معاصر مثل عبدالحسین خسروپناه در فلسفه اسلامی انجام دادند. در کتاب روش شناسی علوم اجتماعی دیدگاه هایدگر را اینطور تحلیل میکند: (پرسش فلسفی هایدگر پرسش از هستی است و این که چرا به جای هیچ ، موجودات یافت میشوند؟ چرا عدم به وجود تبدیل شده است و اساسا هستی چیست ؟به نظر هایدگر ، این پرسش مورد غفلت فلسفه غرب قرار گرفته است.فیلسوفان غرب به دنبال شناخت موجودات اند نه شناخت وجود وچون خود وی ، اهتمام بسیاری به مسئله هستی داشت او را فیلسوف اگزستانسیالیست می دانند. هایدگر از توصیف وجود خود آغاز می کند.تنها وجودی که به صورت انضمامی با انسان عجین است، وجود خود انسان است. بنابر این برای شناخت هستی باید همین انسان را شناخت و هستی انسان به یک معنا مبدا شناسایی است.چون انسان نه تنها هست ، بلکه از معنای هستی و بودن فهمی دارد.)

( روش شناسی علوم اجتماعی ص 201_این استدلال مقداری شبیه استدلال دکارت از اندیشیدن و وجود مقدم خود بر سائر وجودات دارد هرچند مبانی روش شناختی این دو متفاوت است ( تاملات در فلسفه اولی / رنه دکارت ص 37 تا ص 42)

در خصوص نگرش انتقادی دکتر محمد تقی ایمان در مقاله نگرشی به اصول روش شناسی هادر تحقیات علمی می نویسد : نگرش انتقادی معتقد است که انسان ها دارای توانایی بالایی از خلاقیت و سازگاری می باشند. انسانها به واسطه شرائط و عوامل اجتمتعی محدودمی شوند و یکدیگر را بر اساس توجیه شرائط موجود که آن را قابل جلوه می دهند به خدمت می گیرند. در این شرائط ( سلطه ) عقائد، توام با فریب و نیرنگ می باشد که ثمره آن آگاهی کاذب در جلوگیری از درک صحیح مردم از تواناییهای آنهاست. روریکرد انتقادی در توصیف انسان ، دیدگاه اثباتی را به علت اینکه اراده را نادیده می گیرد و آن را مقهور شرائط می داند ، مورد انتقاد قرار می گیرید و آن را مقهور شرائط می داند ، مورد انتقاد قرار میگیرد. نظریه اثباتی منجر به شی شدن انسان می شود که نتیجه آن بیگانگی انسان از خویشتن و نیروهای خلاقانه اوست. انسان در این دیدگاه با داشتن توانایی های نهان و قدرت خلاقیت برتر در ایجاد تغییرات و قدرت انطباق با شرائط ، بین جبر و اختیار قرار دارد. کسب معرفت از قوانین واقعی جهان باعث توانمندی در تغییر وضع موجود جهت رسیدن به وضع مطلب می گردد انسان تارخی به سر می برد ولی رهایی از این محدویتها از سوی انسان امکان پذیر است علوم اجتماعی انتقادی به دنبال کشف قوانین ثابت رفتار انسان نیست ، چون در این دیدگاه قوانین غیر قابل تغییر وجود ندارد. محدودیتاهای ناشی از زیر ساختهای اجتماعی بر رفتار انسان می گذارد که انسان با درک ورود به تضاد ، می تواند قوانین موجود جامعه را تغییر دهد.

( همان ص 59 - 60_ کتاب روش شناسی علوم انسانی ننزد اندیشمندان مسلمان ص 546-547_ همچنین ر ک ارزیابی پارادایمی انسان به عنوان عنصر اساسی در در طراحی پارادایم الهی ص37_ پارادایم شبکه ای /عبدالحمید واسطی : ص 24 )

مقاله نگاهی به انسان و واقعیت  در روش شناسی علوم انسانی 

 

نویسنده : علیرضا زارعی

 

انسان شناسی در نگاه آیت الله مصباح یزدی

نگاهی به انسان و واقعیت در روش شناسی علوم انسانی

هرمنوتیک روش شناختی

انسان ,، ,شناسی ,روش ,ص ,جامعه ,انسان شناسی ,روش شناسی ,در این ,بر اساس ,شناسی علوم ,انسان شناسی اسلامی ,انسان شناسی فلسفی ,انسان شناسی تجربی

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

روزنوشته هایی یک معلم کتابخانه عمومی الغدیر مدیریت فرهنگی در ایران منتظران صبح امید اصفهان نرم افزار ایرانی به وبلاگ علی شهریور خوش آمدید ... شرح حال زندگی موسسه ونوس | سایت مرکزی موسسه ونوس | ونوس کنکور سالم زیبا اَز مَن :)